غرب و آثار زیان بار تکیه افراطی بر علم و عقل و گریز از دین

1. پوچ گرایی، اضطراب و احساس تنهایی:

شهید مطهری در این باره می‌فرماید: امروز غالبا دریافته‌اند که علم گرایی محض از ساختن انسان تمام ناتوان است. علم خالص انسان تک ساحتی می سازد نه انسان چند ساحتی. امروزه هم دیافته اند که عصر علم محض به پایان رسیده و یک خلأ آرمانی جامعه ها را تهدید می‌کند.

به گفته اریک فروم، رشد فن آوری نتوانسته است انسان را به آرامش روانی برساند که مهمترین بنیاد سلاکت از دیدگاه سازمان بهداشت جهانی است و نخستین گام در زندگی سعادتمندانه است. بلکه بر عکس آرامش را از او گرفته است.

2. خستگی روحی و احساس خلأ معنوی و اخلاقی

علم و فن آوری و بهره‌های مادی آن از ارضای نیاز‌های فطری و معنوی انسان عاجزند، همین امر سبب روی آوردن بسیاری به دین شده است.

انسان معاصر با وجود برخورداری از دانش تجربی و عقل، آن را برای هدایت اخلاقی و معنوی و پاسخگویی به نیاز‌ فطری خود ناکافی می بیند، از اینرو جمع کثیری از نسل جدید اندیشه وران غربی اعتراف کرده‌اند که « ماره گم کردگانی هستیم که ورای خود و آرای ضعیف خود در جستجوی کانون‌هایی هستیم که رفتار و اندیشه ما را به سلاح اخلاق و معنویت مجهز سازد»[21]

3. ناتوانی در حل معظلات بشر معاصر

طی ده‌های اخیر، بسیاری از اندیشه وران غربی توصیف علم تجربی به‌عنوان تنها راه کشف مجهولات بشری را سخنی ناصواب و خلاف واقع شمردند. برای مثال به اظهار ریچارد، استاد علم مصالح و مهندس برق «یکی از شدیدترین دروغ هایی که تاکنون تقریبا در همه جهان پذیرفته شده، این است که روش علمی تنها راه مطمئن به سوی حقیقت است.»[22]

4. افزایش تبهکاری

علوم تجربی حداکثر توان فراهم سازی رفاه را دارد، ولی این امر برای ایجاد جامعه سالم و پویا کافی نیست، بلکه اگر هدایت نشود منشأ افزایش تبهکاری است. بر پایه تحقیقاتی که در یک کشور صنعتی جهان انجام گرفته، روشن شده است که افزایش تبهکاری در نتیجه فقر و عقب ماندگی مردم کشور‌ها نبوده، بلکه در پی رفاه جوامع صنعتی و سیستم‌های دموکراسی غربی ایجاد می‌شود.[23]

5. حیرت و سرگردانی

قرآن کریم در این زمینه می‌فرماید: «کسانی که ایمان به آخرت ندارنداعمال بدشان را برای آنان زینت می دهیم بطوری که سرگردان می‌شوند.»[24]

قلمرو دین و انتظار حداقلی و حداکثری از دین

به طور کلّی، دیدگاه های مختلف در باب قلمرو دین را می‌توان به دو دیدگاه عمده تقسیم کرد: 1. دیدگاه حدّاقلی؛ 2. دیدگاه حدّاکثری.

در این حوزه هم عالمان مسلمان و هم دانشمندان غیر مسلمان اظهار نظر کرده‌اند.

نظریه دین حدّاقلی، امروزه میان روشنفکران و نواندیشان دینی رواج دارد. اینان با محصور کردن دین در سعادت آخرتی، منکر دخالت و حضور دین در عرصه اجتماع و امور سیاسی هستند در واقع گستره دین، در امور اجتماعی، سیاسی، اخلاقی و فقهی به حداقل تحویل داده شده، و شرع در این موارد حداقل لازم را به ما آموخته است. در واقع، «بینش اقلّی»، خود را در امور آخرتی محدود و منحصر کرده و در امور دنیایی هم به حداقل لازم، بسنده کرده است و بدین طریق، دین را سکولاریزه کرده، به جدایی دین از سیاست (یا دین و دنیا) قائل هستند.[5]

تلقی دکتر سروش از دخالت دین در عرصه های گوناگون نخست حداقلی و بعد بالعرض است؛ یعنی «خداوند اولاً و بالذات دین را برای کارهای این جهانی و سامان دادن به معیشت درمانده ما در این جهان فرو نفرستاده است. تعلیمات دینی علی الاصول برای حیات اخروی جهت گیری شده اند؛ یعنی برای تنظیم معیشت و سعادت اخروی هستند.»[6] درنتیجه تمام آموزه های دینی اولا و بالذات برای آباد ساختن آخرت ما بیان شده و هدف دیگری از جمله توصیه های بهداشتی ، روانی ، نیازهای اقتصادی ، فرهنگی و… ندارد. [7]

در مقابل گروهی از متالهان مسیحی، وحی را جانشین همه معارف بشری اعم از علوم تجربی ، اخلاقی و مابعدالطبیعی می‌دانستند و بر این باور بودند که خداوند هرآنچه نیاز بشر بوده است را در کتاب مقدس آورده است. این گروه که قلمرو حداکثری برای دین قائل شدند معتقدند که باید صرفا شریعت را آموخت و نیاز به فراگیری هیچ چیز دیگر حتی فلسفه نیست .[8]

در این بین دیدگاهی که در مقابل دیدگاه آخرت گرا [9]و دنیاگرا قرار دارد، دیدگاه جامع نگر است. دیدگاه جامع نگر در تفسیر جهت‌گیری دعوت انبیا بر این باور است که تعالیم پیامبران، همه شئون حیات بشر، اعم از زندگی دنیوی و اخروی را شامل است و پیامبر اسلام (ص) به دلیل خاتمیت، پیامی جامع و کامل برای بشر آورده است. تصویر غالب دانشمندان جامع نگر، از جامع و کامل بودن پیام رسول گرامی اسلام (ص) این است که خداوند نه حداقل، بلکه حداکثر آنچه را که مورد حاجت بشر است بر وی ارزانی داشته است، بنابراین دین اسلام به همه نیازهای آدمی پاسخگوست و هر کس با هر حاجتی به دین روی آورد، بی نصیب نخواهد بود.

برخی از متکلمان متأخر و متفکران معاصری همچون امام خمینی، علامه طباطبایی و… از کسانی اند که به دیدگاه جامع نگر قایل هستند.

استاد مطهری نیز از نظریه دین حدّاکثری دفاع کرده و از همگرایی و همسویی دین و دنیا سخن گفته و دیدگاهی جامع نگرانه در این باب اتخاذ کرده است.[10]

اسلام چیست؟!

اگر از یک مسلمان پرسیده شود که اسلام چیست؟ در جواب احتمالا خواهد گفت:” اسلام نام دین ما است

اسلام چیست
اسلام چیست

با ذکر نام رب تعالی، در اولین قسمت از برنامه “من را با اسلام آشنا کنید” همراه شما بزرگواران هستیم. حضرت حق را سپاس می گوییم که ما را به پذیرش دین اسلام مفتخر نموده و عشق به خداوند را از طریق این دین مبین در قلوب ما جاری ساخته است.
در برنامه امروز در رابطه با مفهوم کلمه اسلام با شما گفتگو خواهیم نمود. در این برنامه خواهیم کوشید تا مهمترین ویژگیهای اسلام را مورد مطالعه قرار دهیم.
اگر از یک مسلمان پرسیده شود که اسلام چیست؟ در جواب احتمالا خواهد گفت:” اسلام نام دین ما است. اسلام نام آخرین دین خداوند است. اسلام کاملترین دینی است که توسط آخرین پیامبر خدا برای بشر نازل شده است.” اما طبعا یک فرد مسلمان باید بسیار بیشتر از این تعاریف ساده را بداند.
در لغت نامه کلمه اسلام به این صورت تعریف شده است: تسلیم شدن، اطاعت کردن و همچنین صلح.
دیدگاه مسلمانان، اسلام خاتم ادیان الهی است. خاتمیت به این معناست که اسلام در بر دارنده تمام آن مطالبی است که باید از طریق وحی برای انسان بیان شود. قرآن نیز دین اسلام را به عنوان خاتم ادیان الهی معرفی میکند. یعنی اگر شریعت اسلام را در یکسو و سایر شرایع آسمانی را که برای سراسر حیات بشر در دورانهای گذشته مقدر شده است در طرف دیگری بگذاریم، شریعت اسلام از همه آنها استوارتر است که این خود معنی خاتمیت و شریعت آخرین است.
ادیان عموما براساس نام بنیانگذار و یا نام قومی که منسوب به ان است نامگذاری می شوند. به عنوان مثال یهودیت و هندوئیزم هر دو منسوب به قوم ویژه ای هستند. اما برخی ادیان دیگر نیز هستند که همچون مسیحیت و بودیزم براساس نام موسس خود نامیده می شوند. اما نام دین اسلام از طرف خداوند داده شده و بر اساس نام حضرت محمد (ص) و یا قومیت عرب نامگذاری و یا شناخته نمی شود. چراکه اسلام نامی است که از جانب خداوند به این دین داده شده و محمد بن عبدالله (ص) نه موسس ان بلکه صرفا پیغمبر این دین از جانب خداوند محسوب می شود.
همانگونه که گفتیم اسلام به معنی تسلیم شدن در برابر اراده خداوند است. برای مسلمان شدن مهم نیست که شما منسوب به کدام دین و نژاد و ملت و زبان هستید. هر انسانی می تواند به دین اسلام مشرف شود و از چشمه لایزال ان بنوشد.
بعبارتی دیگر دین اسلام، نام هدایتی است که خداوند برای انسانها در نظر گرفته است و این هدایت در قرآن کریم، کتابی که کلام محض خداوند است تجلی یافته است.
خداوند در طول ازمنه مختلف برای هدایت انسانها در چهار گوشه جهان پیامبران متعددی را ارسال کرده است. علمای اسلامی بر این باورند که تمامی هدایتهای صورت گرفته از سوی پیامبران، تحت نام اسلام صورت گرفته است.
خداوند در ایه سیزدهم سوره مبارکه شوری می فرماید: آئینى را براى شما تشریع کرد که به نوح توصیه کرده بود; و آنچه را بر تو وحى فرستادیم و به ابراهیم و موسى و عیسى سفارش کردیم این بود که: دین را بر پا دارید و در آن تفرقه ایجاد نکنید. بر مشرکان گران است آنچه شما آن را به سویش دعوت مى کنید. خداوند هرکس را بخواهد برمى گزیند و کسى را که به سوى او باز گردد هدایت مى کند. ”
بنابراین از حضرت آدم تا حضرت خاتم همه و همه، پیامبرانی بوده اند که در قالب دین اسلام به هدایت جهانیان پرداخته اند.
احکام و اخلاقی که خاتم الانبیاء از طرف خداوند به بشریت عرضه کرده، ابدی هستند. به همین دلیل است که خداوند در بخشی از ایه سوم سوره مبارکه مائده فرموده است: “امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت‏ خود را بر شما تمام گردانيدم و اسلام را براى شما به عنوان دین برگزيدم.”
اسلام دینی کامل بوده و بطور یقین از هرگونه خرافه و بدعت مبرا است. این دین در سراسر حیات انسان، از لحظه تولد تا لحظه مرگ وی را در خود احاطه کرده است.
خداوند بزرگ در آیه ۸۹ سوره مبارکه نحل در این خصوص فرموده است: و [به ياد آور] روزى را كه در هر امتى گواهى از خودشان برايشان برانگيزيم و تو را [هم] بر اين [امت] گواه آوريم و اين كتاب را كه روشنگر هر چيزى است و براى مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارتگرى است بر تو نازل كرديم.
هدف اسلام تحصیل سعادت دنیا و عقبی برای انسان است. این دین توحیدی مبتنی بر وحی است و غایت آن، رضایت حق تعالی است.
فراموش نکنیم که اسلام بر عقل و شعور انسان تاکید بسیار دارد. تین دین از انسان می خواهد که تفکر کند، محیط خود را اصلاح نماید، تلاش کند و خود را توسعه دهد.
دین اسلام دینی میانه رو است. در آن افراطی گری وجود ندارد و به جای آوردن احکام آن ساده و سهل است.
مبانی اعتقادی اسلام روشن و منطقی است و فهم و قبول ان به سهولت امکان پذیر است.
در دین اسلام میان خدا و بنده خدا نیازی به واسطه وجود ندارد. این دین به حیات دنیوی و اخروی، به سلامت جسمانی و روحانی و به توان ذهنی و عقلی انسان اهمیت بسیار قائل است.
به همین دلیل است پروردگار توانا در آیه ۸۵ از سوریه مبارکه آل عمران می فرماید: و هر كه جز اسلام دينى [ديگر] جويد هرگز از وى پذيرفته نشود و وى در آخرت از زيانكاران است.

چرا خدا دین خود را اسلام نامید!

یكی از مباحثی كه در موضوع خاتمیت می توان آن را مطرح نمود و مورد توجه و دقت  قرار داد، دین و شریعتی است كه خداوند بی همتا آنرا توسط رسول گرامی خود حضرت محمد مصطفی(صلی الله علیه وآله) به مردم رساند واز مردم خواست كه نسبت به پذیرش آن با جان و دل اقدام نمایند. دینی كه از همان آغاز به دین اسلام نامگذاری شد و نام و آوازه اش به عنوان آخرین دین الهی به گوش جهانیان رسید.

دین اسلام
دین اسلام

در همین راستا در قرآن  آیه ای وجود دارد كه تنها دین مورد پسند خداوند را دین اسلام معرفی می كند ودر این باره می فرماید 🙁 إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلام)1: دین در نزد خدا، اسلام است.

در نگاه ابتدایی ممكن است كه ما گمان كنیم كه این آیه شریفه سایر ادیان را زیر سۆال برده و منكر آاسمانی بودن آنها شده است، به گونه ای كه  آنها را صرفاً یك سلسله ازآیین های  ساختگی و بی اساسی معرفی نموده كه هرگز منشأ الهی نداشته و با سرچشمه وحی كاملاً بی ارتباط است.

با كمی دقّت و حوصله معمای نهفته برای ما حل شده و به این نكته می رسیم كه خداوند هرگز در این آیه شریفه در صدد انكار سایر ادیان كه خود سازنده آن است نیست، چراكه «واژه” دین” در لغت در اصل به معنى جزا و پاداش است، و به معنى اطاعت و پیروى از فرمان نیز آمده است، و در اصطلاح مذهبى عبارت از مجموعه قواعد و قوانین و آدابى است كه انسان در سایه آنها مى‏تواند به خدا نزدیك شود و به سعادت دو جهان برسد و از نظر اخلاقى و تربیتى در مسیر صحیح گام بردارد.

واژه” اسلام”  نیز به معنى تسلیم است، بنا بر این معنى جمله” إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ” این است كه آیین حقیقى در پیشگاه خدا همان تسلیم در برابر فرمان او است، و در واقع روح دین در هر عصر و زمان، چیزى جز تسلیم در برابر حق نبوده و نخواهد بود، بر اساس همین مطلب می توان گفت پیروان ادیان گذشته در زمان خود مسلمان به شمار می آمدند هرچند به حسب ظاهر نام یهودی یا مسیحی ویا چیز دیگری داشته باشند».2

 

ادیان آسمانی چه تفاوتی با هم داشتند؟!

نكته قابل توجه در مورد ادیان اسمانی آن است كه  بر اساس نظر متخصصین حوزه ادیان  هر یك از  این ادیان، قبل از اینكه مورد تحریف و دست كاری قرار بگیرند بایكدیگر تفاوت جوهری و بنیادین نداشتند، و همگی بر  پایه ی توحید و یگانه پرستی بنا شده بودند و ستون اصلی و اساسی آنها را پرستش خدای یگانه و انجام فرامین و دستورات او تشكیل می داد.

به منظور توضیح بیشتر می توان گفت: هر یك از ادیان توحیدی از سه بخش اصلی تشكیل می شدند كه عبارتند از:

1- عقاید       2- اخلاق         3-احكام

ادیان سابق در مقایسه با دین شریف اسلام ناقص به شمار می آیند و به حكم عقل سلیم هنگامی كه نسخه ی كامل یافته ای از دین وجود دارد ماحق نداریم سراغ دین ناقص برویم

در بخش اول و دوم كه بخش عقاید و اخلاق باشد، تقریباً با هم هماهنگ بوده و تفاوت چندانی بین آنها وجود نداشت اما در بخش سوم كه بخش احكام باشد با یكدیگر اختلاف دارند، كه بر اساس نظر پژوهشگران عرصه ی ادیان این اختلاف و تفاوت صرفاً در كمیت و كیفیت و نحوه ی  اجرای احكام است، كه این امر قطعاً به هدف اصلی این ادیان كه عبارت باشد از توحید و پرستش خدای یگانه لطمه و ضربه ای وارد نمی ساخت.

اعمال زیبایی چون نماز، روزه، حجاب، انفاق و… اختصاص به دین اسلام نداشته ودر سایر ادیان نیز وجود داشت وجز مهمترین احكام و دستورات الهی آنها به شمار می آمد.

به عنوان نمونه در شریعت عیسی (علیه السلام) برپایی نماز از واجبات مهمی به شمار می آمد که خداوند، در همان آغاز تولد به ایشان توصیه کرد. اولین کلماتی که حضرت عیسی پس از تولد در جمع مردم حیرت زده بیان کرد، در مورد نماز بود. قرآن می فرماید: حضرت عیسی علیه السلام چنین گفت: «انی عبدالله آتانی الکتاب و جعلنی نبیاً و جعلنی مبارکاً این ما کنت و اوصانی بالصلاة و الزکاة مادمت حیاً» 3

ترجمه: من بنده خدا هستم. خداوند به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است مرا مایه برکت قرار داد هرکجا که باشم و تا زنده ام به نماز و زکات سفارش کرد.

قرآن در توصیف مریم (علیها السلام) مادر حضرت عیسی (علیه السلام) نیز، پس از این که او را به خاطر ایمان، تقوا و پاکدامنی، برگزیده زنان جهان نام می نهد، خطاب به او می فرماید:

«یا مریم اقنتی لربک و اسجدی و ارکعی مع الراکعین». 4

ای مریم برای پروردگارت خضوع کن و سجده به جای بیاور و با رکوع کنندگان رکوع کن».

آیین زرتشتیان

از آثار بر جای مانده از زرتشتیان نیز استفاده می شود كه نمـاز مهمترین راه ارتباط فرد با خداوند و سپاسگزاری از بخششهای بی کران آن خالق مهربان بوده است.« نماز زرتشتیان بسیار شبیه نماز مسلمانان بوده است كه در پنج نوبت باید همراه با دعاهای مخصوص ادا می شد. هم چنین مقدماتی برای انجام این مراسم عبادی دارند كه به مقدمات نماز در اسلام بی شباهت نیست. در كتاب دیانت زرتشتی آمده است: «زرتشتی ها هر 24ساعت را به 5 دوره یا گاه تقسیم می كنند و آداب مذهبی تابع این «پنج گاه» است. بر هر زرتشتی مومن فرض است كه در هر یك از پنج دوره ادعیه و مناجات های خاص بخواند. بنابراین در آیین زرتشت نیز نماز یكی از اركان مهم دین به شمار می آمد، اما اینكه اصل آن چگونه بوده به خاطر تحریف و تغییرات فراوان معلوم و مشخص نیست؛ و آنچه امروزه بین زرتشتیان مرسوم است  را نمی توان آن را  به عنوان یك عبادتی كه در درگاه  الهی مورد قبول است پذیرفت.  در واقع نماز در این آیین نوعی آوازه خوانی فردی یا جمعی است و با نمازی كه در اسلام مطرح می باشد، فرق های اساسی دارد. چرا كه نماز اسلام دارای ركوع و سجود و قنوت و … بوده و دارای احكام ویژه ای است.بر خلاف نماز زرتشتیان كنونی».5

در آیین یهود نیز نماز جایگاه و اهمیت بسیار والایی برخوردار بوده است كه در این زمینه محكمترین سند را می توان آیات نورانی قرآن كریم دانست. به عنوان نمونه خداوند خطاب به حضرت موسی می فرماید: «إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنِی وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِی».6

ترجمه: من اللَّه هستم، معبودى جز من نیست، مرا پرستش كن و نماز را براى یاد من به‏پادار. آنچه در توضیح این آیه می توان گفت آن است كه: «مطابق شواهد تاریخی  هنگامى كه مدت قرارداد حضرت موسى (علیه السلام) با” شعیب” در” مدین” پایان یافت، همسر و فرزند و همچنین گوسفندان خود را برداشت و از مدین به سوى مصر رهسپار شد، راه را گم كرد، شبى تاریك و ظلمانى بود، گوسفندان او در بیابان متفرق شدند، مى‏خواست آتشى بیفروزد تا در آن شب سرد، خود و فرزندانش گرم شوند، اما بوسیله آتش‏زنه آتش روشن نشد در این اثناء همسر باردارش دچار درد وضع حمل شد.

طوفانى از حوادث سخت، او را محاصره كرد در این هنگام بود كه شعله‏اى از دور به چشمش خورد، ولى این آتش نبود بلكه نور الهى بود، موسى به گمان اینكه آتش است براى پیدا كردن راه و یا برگرفتن شعله‏اى، به سوى آتش حركت كرد هنگامى كه موسی( علیه السلام) نزد آتش آمد، صدایى شنید كه او را مخاطب ساخته مى‏گوید: اى موسى” من پروردگار توام، كفشهایت بیرون آر، كه تو در سرزمین مقدس” طوى” هستى .

موسى با شنیدن این نداى روح پرور:” من پروردگار توام” هیجان زده شد و لذّت غیر قابل توصیفى سرتاپایش را احاطه كرد، این كیست كه با من سخن مى‏گوید؟! این پروردگار من است، كه با كلمه” ربك” مرا مفتخر ساخته، تا به من نشان دهد كه در آغوش رحمتش از آغاز طفولیت تا كنون پرورش یافته‏ام و آماده رسالت عظیمى شده‏ام.

سپس از همان گوینده این سخن را نیز شنید:” و من تو را براى مقام رسالت برگزیده‏ام، اكنون به آنچه به تو وحى مى‏شود گوش فرا ده”!

و به دنبال آن نخستین جمله وحى را موسى به این صورت دریافت كرد” من” اللَّه” هستم، معبودى جز من نیست” (إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا).

” اكنون كه چنین است تنها مرا عبادت كن، عبادتى خالص از هر گونه شرك” (فَاعْبُدْنِی).

” و نماز را برپاى دار، تا همیشه به یاد من باشى” (وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِی)»7

چنانچه ملاحظه فرمودید: این  آیه خطاب به حضرت موسی كه  پیامبر یهودیان است  پس از بیان مهمترین اصل دعوت انبیاء كه مساله توحید است دستور به نمازمی دهد نمازی كه  بزرگترین عبادت و مهمترین پیوند خلق با خالق و مۆثرترین راه براى فراموش نكردن پروردگار  یگانه به شمار می آید.

بنابراین نماز  عبادتی است همگانی  كه در همه ادیان وجود داشت  و اختصاص  به شریعت اسلام ندارد. لازم به ذكر است كه سایر اعمال و دستورات الهی ازقبیل روزه ،حج،حجاب و…  نیز همین حكم را دارند كه ما به جهت رعایت اختصار از پرداختن به آنها صرف نظر می كنیم.

تحقیقات نشان می دهدكه تفاوت مو جود میان  آموزه های دین اسلام وسایر ادیان همگی ناشی  از این امر می شود كه خداوند متعال در هر عصر و زمانی در مورد تشریع و ابلاغ احكام و دستورات خویش، ابتدا میزان درك و ظرفیت مردم آن زمان را در نظر می گرفت و سپس متناسب با همان ظرفیت عقلانی، دستورات خود را تشریع و توسط رسولان به مردم ابلاغ می فرمود كه این امر باعث می شد كه هریك از ادیان در آموزهای خود از نظر كمی و كیفی با دین سابق خود متفاوت باشد و از آن كاملتر و جامعتر به شمار آید، كه این روند تكاملی ادامه یافت تا اینكه نوبت رسید به دین همیشه جاوید و ماندگار اسلام، دینی زنده و پویا كه آموزهای آن از هرگونه نقص و كاستی مبرا است، و می تواند سعادت دنیا و آخرت انسان را به خوبی تأمین نماید. نكته بسیار مهمی كه در اینجا وجود دارد آن است كه آمدن دین جدید با خود نسخ دین گذشته را به همراه داست به این معنا كه با آمدن دین جدید، دین سابق از سوی پروردگار منسوخ اعلام می شد، و آنها موظف بودند كه  دین جدید را به عنوان یك رسمی و قابل قبول بپذیرند و به احكام و دستوراتش پایبند باشند.

خداوند متعال در هر عصر و زمانی در مورد تشریع و ابلاغ احكام و دستورات خویش، ابتدا میزان درك و ظرفیت مردم آن زمان را در نظر می گرفت و سپس متناسب با همان ظرفیت عقلانی، دستورات خود را تشریع و توسط رسولان به مردم ابلاغ می فرمود

با توجه به آنچه بیان شد این مطلب نیز مشخص می شود كه، اگرچه ادیان آسمانی با  یكدیگر در ارتباط بوده و همگی بر پایه ی توحید و یگانگی پرستی بنا شده اند اما این امر به این معنا نیست كه ما مجازیم از میان ادیان هر دین و آیینی را كه خواستیم اختیار نماییم، زیرا اولاً: ادیان موجود به غیر از اسلام ، همگی تحریف شده ا ند و به هیچ وجه قابل اعتماد نیستند. دوماً: حتی در صورتی هم كه تحریف نمی شدند باز نمی توانستیم به آنها پایبند باشیم به دلیل اینكه ادیان سابق  در مقایسه با دین شریف اسلام ناقص به شمار می آیند و به حكم عقل سلیم هنگامی كه نسخه ی كامل یافته ای از دین وجود دارد ما حق نداریم سراغ دین ناقص برویم.

خداوند متعال به دلیل كامل بودن دین اسلام و عدم نقص آموزه ها ی سعادت آفرین آن، آیه اكمال  را بر قلب مقدس رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) نازل فرمود، آیه ای كه تنها دین مورد پسند را دین اسلام معرفی می كند و می فرماید: (الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِیناً).8 : امروز دین و آیین شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین شما پذیرفتم.

بنابراین  هنگامی كه خورشید عالم تاب اسلام از افق مكه طلوع نمود همه انسان ها – از آغاز  طلوع اسلام تا برپایی روز قیامت – از سوی پروردگار هستی مكلفند كه دین اسلام را به عنوان برترین دین الهی بپذیرند و به دستوراتش پایبند باشند، چرا كه دین اسلام آخرین دینی است كه با آموزهای خود، نسخه شفابخش الهی را به منظور تأمین سعادت دنیا و آخرت در اختیار انسان قرار می دهد و این دین كه عصاره تمام ادیان به شمار می آید به خوبی می تواند پایانی خوش و درخشان را برای او به ارمغان آورد.