آیا زمین‌لرزه نتیجه «گناهان» بشر است؟

۱. تفسیرهای الهیاتی مترقبه و غیرمترقبه از حوادث طبیعی
صرف‌نظر از موافقت یا مخالفت‌ با این و آن رأی و نظر، در کشاکش اظهارنظرهای الهیاتی اتفاق نامترقبه‌ای رخ نداده است. تقریباً پس از هر حادثه بزرگ طبیعی‌ای، چه در ایران و چه در کشورهای دیگر دنیا، سخنانی با همین مضمون از سوی برخی از روحانیان ادیان نقل می‌شود و انتقادهایی را نیز برمی‌انگیزد.
 
به‌عنوان یک نمونه، در سال ۲۰۰۵ میلادی گرهارد ماریا واگنر، کشیش اتریشی کاتولیک، تندباد کاترینا را ـــ که در همان سال رخ داد و باعث مرگ نزدیک به دو هزار نفر و آوارگی یک‌میلیون نفر شد ـــ به سبب «بی‌بندوباری جنسی» و نیز «مدارای» مردم شهر نیواورلئان امریکا (یکی از کانون‌های تندباد) باهم‌جنس‌گرایی اعلام کرد. چهار سال بعد در سال ۲۰۰۹ میلادی، هنگامی‌که پاپِ وقت، واگنر را به مقام اسقفی منصوب کرد، دامنه اعتراض‌ها به این انتصاب (به سبب اظهارنظر واگنر در مورد تندباد کاترینا) چنان بالا گرفت که مدت کوتاهی پس از این انتصاب، واگنر از مقام اسقفی استعفا کرد.
 
برای این‌که خیلی دور هم نرفته باشیم، در سال ۸۹ خورشیدی، کاظم صدیقی، یکی از امامان جمعه تهران، بلایای طبیعی، به‌ویژه زمین‌لرزه، را با گناهان انسان‌ها خصوصاً عدم رعایت حجاب اسلامی از سوی زنان مرتبط دانست و از مردم خواست که توبه کرده به خدا بازگردند. در واکنش به این سخنان، کارزاری در امریکا با عنوان «بالاتنه لرزه» به راه افتاد. در این کارزار از خانم‌ها خواسته شده بود که در روزی مشخص دور هم جمع شوند و با بالاتنه‌نمایی رابطه حجاب با زمین‌لرزه را آزمایش کنند. این کارزار با حضور چندین هزار نفر در نقاط مختلف امریکا برگزار شد.
 
در کشاکش این اظهارنظرهای الهیاتی، آنچه غیرمترقبه و جدید می‌نمود داوری آیت‌الله یوسف صانعی، از مراجع تقلید شیعه ساکن قم، پس از زلزله کرمانشاه بود. صانعی، در نوشته کوتاهی «الهیات حوادث طبیعی» (یعنی تفسیر دینی از حوادث طبیعی) متفاوتی پیش نهاد و با الهیات رایج حوادث طبیعی به‌صراحت مخالفت کرد.
 
در ادامه، رأی الهیاتی متفاوت صانعی در تفسیر حوادث طبیعی را توضیح خواهم داد. سپس آن را با الهیات رایج حوادث طبیعی در میان عموم مسلمانان مقایسه خواهم کرد و شباهت‌ها و تفاوت‌های این دو رأی را نشان خواهم داد. داوری در این باب که اصولاً می‌توان و باید حوادث طبیعی را تفسیر الهیاتی کرد، از هدف این نوشته خارج است. همچنین داوری در باب درستی یا نادرستی این دو نوع الهیات رقیب در تفسیر حوادث طبیعی نیز بیرون از حوصله این نوشتار است.
 
۲. صانعی و ختم محمدیِ بلایای طبیعی
در آبان ماه سال ۹۶ خورشیدی، صانعی در نوشته کوتاهی در پاسخ به پرسشی در نسبت زمین‌لرزه و گناه، این نوع حوادث غیرمترقبه را ناشی از عوامل طبیعی‌ای دانست که آدمیان با گسترش دانش خود می‌توانند مانع از بروز آنها شوند. اما آیا این حوادث طبیعی، «بلا» (آزمایش الهی) و «عقوبت» (مجازات الهی)اند؟ در اظهارنظری کم‌سابقه از سوی یک عالِم (فقیه و متکلّم) مسلمان، صانعی به چنین سؤالی با قطعیت پاسخ منفی می‌دهد:
 
«اما مسئله بلا و عقوبت بودن این‌چنین حوادثی به‌طور کلّی، قطعاً منفی است و ما نمی‌توانیم به اسلام عزیز نسبت بدهیم که مردمی که از خانه و زندگی ساقط‌شده‌اند، گناهکار بوده‌اند و خداوند آنها را عقوبت نموده».
 
او حتی تا به آنجا پیش می‌رود که می‌گوید نسبت دادن مستقیم حوادث طبیعی به خدا «افترا» (تهمت) به اسلام است. این بدان معنا است که ازنظر صانعی اسلام به‌هیچ‌عنوان چنین تفسیری را برنمی‌تابد. ازنظر او خداوند قوانین طبیعی‌ای بر جهان حاکم کرده است. اما این قوانین تغییرناپذیر نیست و بشر با پیشرفت عقل خود می‌تواند مانع از بروز عوامل شکل‌دهنده به حوادث طبیعی مانند سیل و زمین‌لرزه شود و یا از خود در مقابل این حوادث محافظت کند. درهرصورت، از دیدگاه صانعی به‌هیچ‌عنوان نباید این حوادث طبیعی را «عذاب» الهی در واکنش به «گناهان» بشر به‌حساب آورد.
 
 اما صانعی چه دلیلی برای دیدگاه خود ارائه می‌کند؟ او برای رأی خود، کوتاه و گذرا، سه دلیل اقامه می‌کند:
 
۱. اگر این اتفاقاتْ عذاب الهی می‌بود از مسلمانان خواسته نمی‌شد که نماز آیات بخوانند و به خدا توجه کنند؛
۲. در حوادث طبیعی مانند غرق شدن و خراب شدن خانه بر سر کسی، روایات اسلامی برای قربانیْ اجر شهید در نظر گرفته است.
 
حتی اگر این دو دلیلْ قابل‌فهم و قانع‌کننده هم به نظر برسند، این دیدگاه با اشکال جدی‌ای رودررو است: آیات و روایات بسیاری وجود دارند که حوادثی مانند سیل و زمین‌لرزه را «عذاب» الهی نسبت به اقوام گذشته به‌حساب می‌آورند و از مؤمنان می‌خواهند که از این امر درس بگیرند (پایین‌تر در بخش سوم در مورد این آیات و روایات بیشتر سخن خواهم گفت)؛ پس چگونه می‌توان گفت که حوادث طبیعی ربطی به «بلا» و «عقوبت» الهی ندارد؟ به نظر می‌رسد که دلیلی سومی که صانعی اقامه کرده می‌کوشد به این اشکال احتمالی و مقدّر پاسخ دهد:
 
«اصولاً این‌جور عقوبت‌ها نسبت به گناهکاران […] در اسلام و بعد از بعثت رسول اللّه(صلی‌الله علیه وآله)، نبوده و تحقق پیدا نخواهد کرد».
 
صانعی تلویحاً این نکته را می‌پذیرد که پیش از پیامبر اسلام اقوامی بوده‌اند که خداوند، به حکم قرآن و احادیث، برای «بلا» و «عقوبتِ» آن اقوام حوادث طبیعی فروفرستاده است، اما معتقد است که باب این نوع «بلا» و «عقوبت» با آمدن پیامبر اسلام پایان پذیرفته است و دیگر چنین نوع «عذابی» از سوی خدا فروفرستاده نمی‌شود.
 
حال، ببینیم که الهیات رایج حوادث طبیعی چه تفسیری از حوادث طبیعی ارائه می‌کند.
 
۳. الهیات رایج حوادث طبیعی
تفسیر الهیاتی رایج از حوادث طبیعی را می‌توان تحت دو نسخه دسته‌بندی کرد: نسخه حداقلی و نسخه حداکثری. بگذارید این دو نسخه را جداگانه بررسی کنیم.
 
۳.۱. الهیات رایج حوادث طبیعی، نسخه حداکثری
در این نوع الهیات، حوادث طبیعی را نتیجه «گناهان» بشر و نشانه «عذاب» الهی به‌حساب می‌آورند. این نوع الهیات به آیات و روایات متنوعی برای توجیه این دیدگاه استناد می‌کند. مدافعان این نوع الهیات به آیاتی در قرآن استناد می‌کنند که مصیبت‌های وارد شده بر افراد را به‌طور کل واکنش هستی به کردار آدمیان می‌داند: «و هر مصیبتی که به شما برسد از کار و کردار خودتان است» (سوره شوری، آیه ۳۰). از این گذشته، قرآن به‌طور خاص برخی اقوام گذشته را نام می‌برد که گرفتار «عذاب» الهی شده‌اند: «و ای قوم من ستیزه‌جویی با من شما را به آنجا نکشاند که همانند آنچه بر سر قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح آمد، بر سر شما هم بیاید، و قوم لوط از شما دور نیست» (سوره هود، آیه ۸۹). ‌
 
در فضای شیعی برای توجیه نسخه حداکثری الهیات رایج حوادث طبیعی، معمولاً به این حدیث منسوب به امام رضا هم استناد می‌شود: «هرگاه بندگان گناهان تازه‌ای مرتکب شوند که قبلاً مرتکب نمی‌شدند، خداوند بلای تازه‌ای بر ایشان نازل می‌کند که قبلاً نمی‌شناختند». این حدیث/حدیث‌نما به‌ویژه پس از شیوع ایدز، از سوی شهرداری‌های شهرهای مختلف ایران به‌صورت بیلبورد در شهرها نصب شده بود. دقیقاً همین نکته است که این نوع الهیات را حداکثری می‌کند: اینکه می‌توان تشخیص داد که فلان بیماری (مثلاً بیماری ایدز) «مجازات» الهی است برای فلان «گناه» (مثلاً «بی‌بندوباری جنسی»).
 
۳،۲. الهیات رایج حوادث طبیعی، نسخه حداقلی
نقطه اشتراک هر دو نسخه (حداکثری و حداقلیِ) الهیات رایج حوادث طبیعی این است که مصیبت‌های انسان‌ها را واکنش الهی به «گناهان» آدمیان به‌حساب می‌آورد. اما تفاوت این دو نسخه، تفاوتی معرفت‌شناختی است. درحالی‌که نسخه حداکثری معتقد است علی‌الاصول می‌توان نشان داد کدام مصیبت یا حادثه طبیعی برای کدام «گناه» یا «گناهان» فرود آمده است، مدافعان نسخه حداقلی از تعیین مصداق کناره می‌جویند. ازنظر نسخه حداقلی، بدون تعیین مصداق می‌توان از حوادث طبیعی درس عبرت گرفت و دست خدا را در این حوادث دید، بی‌آنکه با تعیین مصداق، بخشی از قربانیان را «گناهکار» خواند و داغی بر مصیبت بازماندگان افزود.
 
این کناره‌جویی در تعیین مصداق دو دلیل دارد: ۱- محدویت‌های شناختی انسان‌ها اجازه نمی‌دهد که بتوان با قطعیت در این مورد نظر داد و این تنها خدا است که به حکمت چنین حوادثی آگاه است؛ ۲- چنان‌که اشاره شد، تعیین مصداق می‌تواند این اِشکال اخلاقی را داشته باشد که زخمی بر زخم‌های بازماندگان حوادث بیفزاید.
 
۴. حاصل کلام
متدینان عموماً دست به تفسیر دینی حوادث طبیعی می‌زنند. اما چنان‌که دیدیم اتفاق‌نظری در میان عالِمان دینی در مورد چگونگی این تفسیر وجود ندارد. تفسیر الهیاتی‌ای که اخیراً آیت‌الله یوسف صانعی از حوادث طبیعی ارائه کرده است، با تفسیر رایج الهیاتی تفاوت آشکار دارد. مطابق تفسیر رایج، چه درگذشته، چه در حال و چه در آینده، مصیبت‌ها و حوادث طبیعی را باید «بلا» و «عذاب» الهی به‌حساب آورد، چه بتوانیم تشخیص دهیم که این مصیبت، «عذابِ» کدامین «گناه» است و چه نتوانیم.
 
در تفسیر متفاوتی که صانعی ارائه می‌کند، خداوند تا پیش از بعثت پیامبر اسلام گاهی با فروفرستادن حوادث طبیعی اقوام را به سبب «گناهان»شان «عذاب» می‌کرده است. اما پس از پیامبر اسلام دیگر چنین نوع «عذابی» رخ نخواهد داد و جهان با قوانین طبیعی‌ای که خداوند بر آن حاکم کرده است و بدون دخالت مستقیم خداوند سیر طبیعی خود را طی می‌کند. تفسیر الهیاتی آیت‌الله صانعی، که از مراجع تقلید نزدیک به اصلاح‌طلبان است، و تفسیر الهیاتی سید محمد خاتمی از حوادث طبیعی بسیار به هم شبیه‌اند. خاتمی در پیامش پس از زلزله کرمانشاه این‌گونه می‌نویسد: «طبیعت نه قهر دارد و نه مهر بلکه روند خود را بر اساس نظم و سامانی که خداوند منان برای آن مقرر فرموده است طی می‌کند».
 
 
 
 
 
 

آیا زمین‌لرزه نتیجه «گناهان» بشر است؟

۱. تفسیرهای الهیاتی مترقبه و غیرمترقبه از حوادث طبیعی
صرف‌نظر از موافقت یا مخالفت‌ با این و آن رأی و نظر، در کشاکش اظهارنظرهای الهیاتی اتفاق نامترقبه‌ای رخ نداده است. تقریباً پس از هر حادثه بزرگ طبیعی‌ای، چه در ایران و چه در کشورهای دیگر دنیا، سخنانی با همین مضمون از سوی برخی از روحانیان ادیان نقل می‌شود و انتقادهایی را نیز برمی‌انگیزد.
 
به‌عنوان یک نمونه، در سال ۲۰۰۵ میلادی گرهارد ماریا واگنر، کشیش اتریشی کاتولیک، تندباد کاترینا را ـــ که در همان سال رخ داد و باعث مرگ نزدیک به دو هزار نفر و آوارگی یک‌میلیون نفر شد ـــ به سبب «بی‌بندوباری جنسی» و نیز «مدارای» مردم شهر نیواورلئان امریکا (یکی از کانون‌های تندباد) باهم‌جنس‌گرایی اعلام کرد. چهار سال بعد در سال ۲۰۰۹ میلادی، هنگامی‌که پاپِ وقت، واگنر را به مقام اسقفی منصوب کرد، دامنه اعتراض‌ها به این انتصاب (به سبب اظهارنظر واگنر در مورد تندباد کاترینا) چنان بالا گرفت که مدت کوتاهی پس از این انتصاب، واگنر از مقام اسقفی استعفا کرد.
 
برای این‌که خیلی دور هم نرفته باشیم، در سال ۸۹ خورشیدی، کاظم صدیقی، یکی از امامان جمعه تهران، بلایای طبیعی، به‌ویژه زمین‌لرزه، را با گناهان انسان‌ها خصوصاً عدم رعایت حجاب اسلامی از سوی زنان مرتبط دانست و از مردم خواست که توبه کرده به خدا بازگردند. در واکنش به این سخنان، کارزاری در امریکا با عنوان «بالاتنه لرزه» به راه افتاد. در این کارزار از خانم‌ها خواسته شده بود که در روزی مشخص دور هم جمع شوند و با بالاتنه‌نمایی رابطه حجاب با زمین‌لرزه را آزمایش کنند. این کارزار با حضور چندین هزار نفر در نقاط مختلف امریکا برگزار شد.
 
در کشاکش این اظهارنظرهای الهیاتی، آنچه غیرمترقبه و جدید می‌نمود داوری آیت‌الله یوسف صانعی، از مراجع تقلید شیعه ساکن قم، پس از زلزله کرمانشاه بود. صانعی، در نوشته کوتاهی «الهیات حوادث طبیعی» (یعنی تفسیر دینی از حوادث طبیعی) متفاوتی پیش نهاد و با الهیات رایج حوادث طبیعی به‌صراحت مخالفت کرد.
 
در ادامه، رأی الهیاتی متفاوت صانعی در تفسیر حوادث طبیعی را توضیح خواهم داد. سپس آن را با الهیات رایج حوادث طبیعی در میان عموم مسلمانان مقایسه خواهم کرد و شباهت‌ها و تفاوت‌های این دو رأی را نشان خواهم داد. داوری در این باب که اصولاً می‌توان و باید حوادث طبیعی را تفسیر الهیاتی کرد، از هدف این نوشته خارج است. همچنین داوری در باب درستی یا نادرستی این دو نوع الهیات رقیب در تفسیر حوادث طبیعی نیز بیرون از حوصله این نوشتار است.
 
۲. صانعی و ختم محمدیِ بلایای طبیعی
در آبان ماه سال ۹۶ خورشیدی، صانعی در نوشته کوتاهی در پاسخ به پرسشی در نسبت زمین‌لرزه و گناه، این نوع حوادث غیرمترقبه را ناشی از عوامل طبیعی‌ای دانست که آدمیان با گسترش دانش خود می‌توانند مانع از بروز آنها شوند. اما آیا این حوادث طبیعی، «بلا» (آزمایش الهی) و «عقوبت» (مجازات الهی)اند؟ در اظهارنظری کم‌سابقه از سوی یک عالِم (فقیه و متکلّم) مسلمان، صانعی به چنین سؤالی با قطعیت پاسخ منفی می‌دهد:
 
«اما مسئله بلا و عقوبت بودن این‌چنین حوادثی به‌طور کلّی، قطعاً منفی است و ما نمی‌توانیم به اسلام عزیز نسبت بدهیم که مردمی که از خانه و زندگی ساقط‌شده‌اند، گناهکار بوده‌اند و خداوند آنها را عقوبت نموده».
 
او حتی تا به آنجا پیش می‌رود که می‌گوید نسبت دادن مستقیم حوادث طبیعی به خدا «افترا» (تهمت) به اسلام است. این بدان معنا است که ازنظر صانعی اسلام به‌هیچ‌عنوان چنین تفسیری را برنمی‌تابد. ازنظر او خداوند قوانین طبیعی‌ای بر جهان حاکم کرده است. اما این قوانین تغییرناپذیر نیست و بشر با پیشرفت عقل خود می‌تواند مانع از بروز عوامل شکل‌دهنده به حوادث طبیعی مانند سیل و زمین‌لرزه شود و یا از خود در مقابل این حوادث محافظت کند. درهرصورت، از دیدگاه صانعی به‌هیچ‌عنوان نباید این حوادث طبیعی را «عذاب» الهی در واکنش به «گناهان» بشر به‌حساب آورد.
 
 اما صانعی چه دلیلی برای دیدگاه خود ارائه می‌کند؟ او برای رأی خود، کوتاه و گذرا، سه دلیل اقامه می‌کند:
 
۱. اگر این اتفاقاتْ عذاب الهی می‌بود از مسلمانان خواسته نمی‌شد که نماز آیات بخوانند و به خدا توجه کنند؛
۲. در حوادث طبیعی مانند غرق شدن و خراب شدن خانه بر سر کسی، روایات اسلامی برای قربانیْ اجر شهید در نظر گرفته است.
 
حتی اگر این دو دلیلْ قابل‌فهم و قانع‌کننده هم به نظر برسند، این دیدگاه با اشکال جدی‌ای رودررو است: آیات و روایات بسیاری وجود دارند که حوادثی مانند سیل و زمین‌لرزه را «عذاب» الهی نسبت به اقوام گذشته به‌حساب می‌آورند و از مؤمنان می‌خواهند که از این امر درس بگیرند (پایین‌تر در بخش سوم در مورد این آیات و روایات بیشتر سخن خواهم گفت)؛ پس چگونه می‌توان گفت که حوادث طبیعی ربطی به «بلا» و «عقوبت» الهی ندارد؟ به نظر می‌رسد که دلیلی سومی که صانعی اقامه کرده می‌کوشد به این اشکال احتمالی و مقدّر پاسخ دهد:
 
«اصولاً این‌جور عقوبت‌ها نسبت به گناهکاران […] در اسلام و بعد از بعثت رسول اللّه(صلی‌الله علیه وآله)، نبوده و تحقق پیدا نخواهد کرد».
 
صانعی تلویحاً این نکته را می‌پذیرد که پیش از پیامبر اسلام اقوامی بوده‌اند که خداوند، به حکم قرآن و احادیث، برای «بلا» و «عقوبتِ» آن اقوام حوادث طبیعی فروفرستاده است، اما معتقد است که باب این نوع «بلا» و «عقوبت» با آمدن پیامبر اسلام پایان پذیرفته است و دیگر چنین نوع «عذابی» از سوی خدا فروفرستاده نمی‌شود.
 
حال، ببینیم که الهیات رایج حوادث طبیعی چه تفسیری از حوادث طبیعی ارائه می‌کند.
 
۳. الهیات رایج حوادث طبیعی
تفسیر الهیاتی رایج از حوادث طبیعی را می‌توان تحت دو نسخه دسته‌بندی کرد: نسخه حداقلی و نسخه حداکثری. بگذارید این دو نسخه را جداگانه بررسی کنیم.
 
۳.۱. الهیات رایج حوادث طبیعی، نسخه حداکثری
در این نوع الهیات، حوادث طبیعی را نتیجه «گناهان» بشر و نشانه «عذاب» الهی به‌حساب می‌آورند. این نوع الهیات به آیات و روایات متنوعی برای توجیه این دیدگاه استناد می‌کند. مدافعان این نوع الهیات به آیاتی در قرآن استناد می‌کنند که مصیبت‌های وارد شده بر افراد را به‌طور کل واکنش هستی به کردار آدمیان می‌داند: «و هر مصیبتی که به شما برسد از کار و کردار خودتان است» (سوره شوری، آیه ۳۰). از این گذشته، قرآن به‌طور خاص برخی اقوام گذشته را نام می‌برد که گرفتار «عذاب» الهی شده‌اند: «و ای قوم من ستیزه‌جویی با من شما را به آنجا نکشاند که همانند آنچه بر سر قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح آمد، بر سر شما هم بیاید، و قوم لوط از شما دور نیست» (سوره هود، آیه ۸۹). ‌
 
در فضای شیعی برای توجیه نسخه حداکثری الهیات رایج حوادث طبیعی، معمولاً به این حدیث منسوب به امام رضا هم استناد می‌شود: «هرگاه بندگان گناهان تازه‌ای مرتکب شوند که قبلاً مرتکب نمی‌شدند، خداوند بلای تازه‌ای بر ایشان نازل می‌کند که قبلاً نمی‌شناختند». این حدیث/حدیث‌نما به‌ویژه پس از شیوع ایدز، از سوی شهرداری‌های شهرهای مختلف ایران به‌صورت بیلبورد در شهرها نصب شده بود. دقیقاً همین نکته است که این نوع الهیات را حداکثری می‌کند: اینکه می‌توان تشخیص داد که فلان بیماری (مثلاً بیماری ایدز) «مجازات» الهی است برای فلان «گناه» (مثلاً «بی‌بندوباری جنسی»).
 
۳،۲. الهیات رایج حوادث طبیعی، نسخه حداقلی
نقطه اشتراک هر دو نسخه (حداکثری و حداقلیِ) الهیات رایج حوادث طبیعی این است که مصیبت‌های انسان‌ها را واکنش الهی به «گناهان» آدمیان به‌حساب می‌آورد. اما تفاوت این دو نسخه، تفاوتی معرفت‌شناختی است. درحالی‌که نسخه حداکثری معتقد است علی‌الاصول می‌توان نشان داد کدام مصیبت یا حادثه طبیعی برای کدام «گناه» یا «گناهان» فرود آمده است، مدافعان نسخه حداقلی از تعیین مصداق کناره می‌جویند. ازنظر نسخه حداقلی، بدون تعیین مصداق می‌توان از حوادث طبیعی درس عبرت گرفت و دست خدا را در این حوادث دید، بی‌آنکه با تعیین مصداق، بخشی از قربانیان را «گناهکار» خواند و داغی بر مصیبت بازماندگان افزود.
 
این کناره‌جویی در تعیین مصداق دو دلیل دارد: ۱- محدویت‌های شناختی انسان‌ها اجازه نمی‌دهد که بتوان با قطعیت در این مورد نظر داد و این تنها خدا است که به حکمت چنین حوادثی آگاه است؛ ۲- چنان‌که اشاره شد، تعیین مصداق می‌تواند این اِشکال اخلاقی را داشته باشد که زخمی بر زخم‌های بازماندگان حوادث بیفزاید.
 
۴. حاصل کلام
متدینان عموماً دست به تفسیر دینی حوادث طبیعی می‌زنند. اما چنان‌که دیدیم اتفاق‌نظری در میان عالِمان دینی در مورد چگونگی این تفسیر وجود ندارد. تفسیر الهیاتی‌ای که اخیراً آیت‌الله یوسف صانعی از حوادث طبیعی ارائه کرده است، با تفسیر رایج الهیاتی تفاوت آشکار دارد. مطابق تفسیر رایج، چه درگذشته، چه در حال و چه در آینده، مصیبت‌ها و حوادث طبیعی را باید «بلا» و «عذاب» الهی به‌حساب آورد، چه بتوانیم تشخیص دهیم که این مصیبت، «عذابِ» کدامین «گناه» است و چه نتوانیم.
 
در تفسیر متفاوتی که صانعی ارائه می‌کند، خداوند تا پیش از بعثت پیامبر اسلام گاهی با فروفرستادن حوادث طبیعی اقوام را به سبب «گناهان»شان «عذاب» می‌کرده است. اما پس از پیامبر اسلام دیگر چنین نوع «عذابی» رخ نخواهد داد و جهان با قوانین طبیعی‌ای که خداوند بر آن حاکم کرده است و بدون دخالت مستقیم خداوند سیر طبیعی خود را طی می‌کند. تفسیر الهیاتی آیت‌الله صانعی، که از مراجع تقلید نزدیک به اصلاح‌طلبان است، و تفسیر الهیاتی سید محمد خاتمی از حوادث طبیعی بسیار به هم شبیه‌اند. خاتمی در پیامش پس از زلزله کرمانشاه این‌گونه می‌نویسد: «طبیعت نه قهر دارد و نه مهر بلکه روند خود را بر اساس نظم و سامانی که خداوند منان برای آن مقرر فرموده است طی می‌کند».
 
 
 
 
 
 

آیا زمین‌لرزه نتیجه «گناهان» بشر است؟