نقش دین در بهبود روابط اجتماعی

ازسويي دين برخي روابط موجود بين انسان ها را تأييد و برخي را رد مي‌کند دين با پايه ريزي جامعه‌اي مبتني بر ارزش‌هاي انساني و معنوي، نقش محوري و اساسي در ترسيم ساختارهاي اجتماعي دارد.

جنبه هاي اجتماعي، احکام عبادي و معاملاتي اسلام و تقدّم حق جامعه بر فرد و مصلحت عمومي بر مصلحت فردي، تشويق به ايثار، تعاون و همکاري، توجه به اموال عمومي مانند زکات، خمس، غنايم جنگي، خراج، جزيه، قصاص و امنيت اجتماعي بر توجه دين اسلام نسبت به جامعه دلالت دارد.

دين و مذهب در حوزه اجتماعي به دنبال پي ريزي جامعه‌اي است که در آن ارزش‌ها و اصول انساني و معنوي حاکم باشد و اين ارزش‌ها و اصول در روابط اجتماعي افراد از کوچک ترين واحد اجتماع يعني خانواده تا سطح کلان جامعه تبلور پيدا کند.

تعاليم الهي، جامعه‌اي را ترسيم مي کند که در کنار تامين نيازهاي مادي انسان‌ها و افراد جامعه به نيازهاي معنوي آنان نيز توجه شود و پيشرفت مادي و معنوي را براي افراد جامعه به ارمغان بياورد.

براي نيل به اين اهداف بايد ساختارهاي اقتصادي،‌ فرهنگي و اجتماعي متناسب و همسو با اهداف و آرمان‌هاي جامعه شکل بگيرد، بنابراين دين در پايه ريزي، شکل گيري و جهت دهي اجتماعي در يک جامعه ديني که محور روابط اجتماعي براساس آرمان‌ها و اهداف ترسيم شده براي جامعه، تأثيري محوري و اساسي دارد، بنابراين مذاهب و اديان الهي آثار و کارکردهاي بسيار متعدد و سازنده‌اي در حوزه فردي و اجتماعي دارند؛ با توجه به گستردگي مصاديق آثار، خدمات و کارکردهاي مثبت دين، تنها به نمونه هايي از اين آثار و کارکردها مي پردازيم:

نقش دین در بهبود روابط اجتماعی
نقش دین در بهبود روابط اجتماعی

نقش دين در تمدن و فرهنگ انساني

کلا اديان الهي و آسماني و مخصوصا دين اسلام در ترويج فضايل، آرمان ها، آداب مثبت و خصلت هاي نيکو و علم نقش مؤثري داشته‌اند. اسپنسر در اين باره مي گويد: «بيان آداب و فضايل جوامع که پايه ي تمدن آن هاست، ناشي از دين است».

حل تنازعات و تعارضات ميان انسان ها

دين با شناختي که از انسان دارد و او را در موارد مختلف به عجول بودن «وَ کانَ اْلإِنْسانُ عَجُولاً»(اسراء/11) و آزمند بودن «إِنَّ اْلإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعًا» (معارج/19) توصيف کرده براي حل اختلافات ممکن بين انسان ها قوانيني را قرار داده است که اگر اختلافي پديد آمد حل شده و ماده نزاع از ميان برداشته شود. در حال حاضر قوانين مدني جمهوري اسلامي ايران برگرفته از شريعت مبين اسلام است.

پشتيباني از اخلاق

گرچه بر مبناي حسن و قبح عقلي و ذاتي، عقل توان درک کليات حسن و قبح اشيا و پاره اي از جزئيات را دارد، ولي انسان در بخش مهمّي از مصاديق حسن و قبح به شريعت و دين محتاج است، علاوه بر اين که در مدرکات عقل نيز احکام اخلاقي دين، نقش تقويت کننده اي را ايفا مي کند و هم چنين عقايد و باورهاي ديني، پشتوانه و ضامن اجرايي اخلاق اند، علاوه بر اين که دين در پيدا کردن هويت اخلاقي به افراد مدد مي رساند.«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَى الْکُفّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللّهِ وَ رِضْوانًا»(فتح/29) محمد (ص) فرستاده‏ خداست و کسانى که با او هستند، بر کافران سختگير با همديگر مهربانند آنها را در رکوع و سجود مى‏بينى که فضل و خشنودى خدا را مى‏جويند.

همبستگي بين افراد جامعه

همبستگي و وفاق، اساس يک زندگي اجتماعي است و زوال آن موجب فرو ريزي ساخت جامعه و از هم پاشيدگي حيات اجتماعي است از طرفي، هر فردي بر اساس غريزه خويشتن دوستي، نفع خويش را مي طلبد، گرچه به ضرر ديگران بيانجامد و اين حالت غريزي، موجب اختلاف و درگيري است.

دين با تبيين حيات دنيوي و مقدمه خواندن آن براي زندگي اخروي و نيز دعوت به گرايش هاي معنوي و تربيت ويژه ي اخلاقي، اين وحدت و انسجام و همبستگي را فراهم مي آورد هم چنان که اوّلين ارمغاني که دين اسلام به ايران داد، تبديل افکار و عقايد مذهبي متشتت به عقيده واحد بود.

قرآن براي تداوم هميشگي، رفع اختلاف و دور نگه داشتن جامعه از اختلاف، پيروي از صراط مستقيم، تمسک به حبل اللّه، پذيرفتن داوري دين و توجه به شعائر الهي را پيشنهاد مي دهد برخي جامعه شناسان مي‌گويند دين پيوستگي هاي اعضاي جوامع و الزامات اجتماعي را که به وحدت آنان کمک مي‌کند ازدياد مي‌بخشد.

کنترل افراد جامعه

باورهاي اعتقادي به ويژه اعتقاد به خدا و معاد، ضامن اجرايي ارزش‌ها و هنجارهاي ديني‌اند و اين ضمانت اجرايي در کنترل جامعه و سلامت آن نقش بسزايي دارد، به عبارت ديگر، افراد جامعه و حکومت با سه روش، کنترل و نظارت مي شوند.

نخست، نظارت بيروني رسمي که از طريق احکام جزايي و انواع مجازات‌ها صورت مي پذيرد. دوم، نظارت بيروني غير رسمي که دعوت خداوند به امر به معروف و نهي از منکر به عنوان عاملي بازدارنده در مقابل انحرافات جامعه مصداق بارز آن است «وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّهٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (آل عمران/104) «و بايد از ميان شما، گروهى، (مردم را) به نيکى دعوت کنند و به کار شايسته وادارند و از زشتى بازدارند، و آنان همان رستگارانند» نوع سوم، کنترل دروني است که از طريق باورهاي اعتقادي تحقق مي يابد و اين نوع نظارت، علاوه بر هزينه کم، تأثير و نقش بيش تري را ايفا مي کند.

زدودن عقائد باطل و خرافي از جوامع انساني

خرافه‌ها و عصبيت هاي کور، بزرگ ترين مانع رشد و تکامل و ترقي انسان هاست که زدودن آن‌ها از مبارزه با شرک و بت پرستي، طاقت فرساتر است.

دين علم را وسيله اي براي تامين زندگي بهتر انسان مي‌داند و انسان را براي فراهم کردن زندگي همراه با معنويت و راحتي خانواده مسئول مي‌داند.