آیا روابط پاپ هم با روزنامه‌نگاران به سردی گراییده است؟

به گزارش دین‌آنلاین به نقل از گاردین، پاپ در پیغام سالانۀ ارتباطات اجتماعی خود اظهار داشت که اخبار کذب موجب به وجود آمدن کلیشه‌ها و تعصّبات می‌شود. فرانسیس از تلاش‌هایی که در جهت آگاه‌سازی کاربران رسانه‌های اجتماعی نسبت به گزارش‌های دروغین صورت می‌گیرد استقبال کرد و گفت: “خبرنگاران باید این را رسالت خود بدانند که در پی حقیقت باشند و در مقابل تیترهای هیجان‌انگیز مقاومت به خرج دهند.”

پاپ از همگان کمک خواست تا کاری کنند شرافت حرفۀ خبرنگاری دومرتبه احیا شود و گزارشگران با التزام به راستگویی، اجتناب از دروغ، شعارهای پوچ و تیترهای هیجان‌انگیز، تنها سخن حق و صحیح را بر زبان و قلم جاری سازند.

در این پیغامِ پاپ هیچ اشاره‌ای به بعضی چهره‌های معروف، به‌ویژه دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا نشده بود. این قبیل شخصیت‌ها بسیاری از اوقات به گزارش‌هایی که باب میلشان نیست یا صبغۀ انتقادی دارد برچسب «اخبار کذب» می‌زنند تا بدین ترتیب اخبار و مطالب مربوطه را از اعتبار ساقط سازند.

فرانسیس در سفر اخیرِ خود به شیلی و پرو با شدیدترین اعتراضات و بدترین برخورد مطبوعات در دورۀ پنج سالۀ پاپی خود مواجه شد. او در حالی رهسپار این سفر شد که به خاطر انتصاب اسقفی که متّهم به همدستی در تبرئۀ بدنام‌ترین کشیش کودک‌آزار شیلی بود مورد انتقاد واقع شده بود و رسانه‌های کشور شیلی وی را به خاطر این که قربانیان آن کشیش را به دروغگویی و بهتان متّهم کرده بود مورد انتقاد قرار داده بودند.

فرانسیس پیش از این که پاپ شود به داشتن روابطی سرد با رسانه‌های آرژانتین مشهور بود. او در هنگام گفتگو با گزارشگران خارجی در هواپیما اذعان داشت که از مصاحبه شدن متنفّر است و به طنز گفت: “حالا ببینید خداوند چه کاری را به من محوّل کرده است!”

حال فرانسیس در مقام یک پاپ آموخته که از رسانه‌ها برای رساندن پیام خود استفاده کند، اما هنوز هم از گزارش‌های یک‌جانبه و به قول خودش، گناهان رسانه‌ای (انتشار اطّلاعات غلط، بهتان و آبروریزی) شکایت دارد.

آیا روابط پاپ هم با روزنامه‌نگاران به سردی گراییده است؟

به گزارش دین‌آنلاین به نقل از گاردین، پاپ در پیغام سالانۀ ارتباطات اجتماعی خود اظهار داشت که اخبار کذب موجب به وجود آمدن کلیشه‌ها و تعصّبات می‌شود. فرانسیس از تلاش‌هایی که در جهت آگاه‌سازی کاربران رسانه‌های اجتماعی نسبت به گزارش‌های دروغین صورت می‌گیرد استقبال کرد و گفت: “خبرنگاران باید این را رسالت خود بدانند که در پی حقیقت باشند و در مقابل تیترهای هیجان‌انگیز مقاومت به خرج دهند.”

پاپ از همگان کمک خواست تا کاری کنند شرافت حرفۀ خبرنگاری دومرتبه احیا شود و گزارشگران با التزام به راستگویی، اجتناب از دروغ، شعارهای پوچ و تیترهای هیجان‌انگیز، تنها سخن حق و صحیح را بر زبان و قلم جاری سازند.

در این پیغامِ پاپ هیچ اشاره‌ای به بعضی چهره‌های معروف، به‌ویژه دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا نشده بود. این قبیل شخصیت‌ها بسیاری از اوقات به گزارش‌هایی که باب میلشان نیست یا صبغۀ انتقادی دارد برچسب «اخبار کذب» می‌زنند تا بدین ترتیب اخبار و مطالب مربوطه را از اعتبار ساقط سازند.

فرانسیس در سفر اخیرِ خود به شیلی و پرو با شدیدترین اعتراضات و بدترین برخورد مطبوعات در دورۀ پنج سالۀ پاپی خود مواجه شد. او در حالی رهسپار این سفر شد که به خاطر انتصاب اسقفی که متّهم به همدستی در تبرئۀ بدنام‌ترین کشیش کودک‌آزار شیلی بود مورد انتقاد واقع شده بود و رسانه‌های کشور شیلی وی را به خاطر این که قربانیان آن کشیش را به دروغگویی و بهتان متّهم کرده بود مورد انتقاد قرار داده بودند.

فرانسیس پیش از این که پاپ شود به داشتن روابطی سرد با رسانه‌های آرژانتین مشهور بود. او در هنگام گفتگو با گزارشگران خارجی در هواپیما اذعان داشت که از مصاحبه شدن متنفّر است و به طنز گفت: “حالا ببینید خداوند چه کاری را به من محوّل کرده است!”

حال فرانسیس در مقام یک پاپ آموخته که از رسانه‌ها برای رساندن پیام خود استفاده کند، اما هنوز هم از گزارش‌های یک‌جانبه و به قول خودش، گناهان رسانه‌ای (انتشار اطّلاعات غلط، بهتان و آبروریزی) شکایت دارد.

آیا روابط پاپ هم با روزنامه‌نگاران به سردی گراییده است؟

آیا زمین‌لرزه نتیجه «گناهان» بشر است؟

۱. تفسیرهای الهیاتی مترقبه و غیرمترقبه از حوادث طبیعی
صرف‌نظر از موافقت یا مخالفت‌ با این و آن رأی و نظر، در کشاکش اظهارنظرهای الهیاتی اتفاق نامترقبه‌ای رخ نداده است. تقریباً پس از هر حادثه بزرگ طبیعی‌ای، چه در ایران و چه در کشورهای دیگر دنیا، سخنانی با همین مضمون از سوی برخی از روحانیان ادیان نقل می‌شود و انتقادهایی را نیز برمی‌انگیزد.
 
به‌عنوان یک نمونه، در سال ۲۰۰۵ میلادی گرهارد ماریا واگنر، کشیش اتریشی کاتولیک، تندباد کاترینا را ـــ که در همان سال رخ داد و باعث مرگ نزدیک به دو هزار نفر و آوارگی یک‌میلیون نفر شد ـــ به سبب «بی‌بندوباری جنسی» و نیز «مدارای» مردم شهر نیواورلئان امریکا (یکی از کانون‌های تندباد) باهم‌جنس‌گرایی اعلام کرد. چهار سال بعد در سال ۲۰۰۹ میلادی، هنگامی‌که پاپِ وقت، واگنر را به مقام اسقفی منصوب کرد، دامنه اعتراض‌ها به این انتصاب (به سبب اظهارنظر واگنر در مورد تندباد کاترینا) چنان بالا گرفت که مدت کوتاهی پس از این انتصاب، واگنر از مقام اسقفی استعفا کرد.
 
برای این‌که خیلی دور هم نرفته باشیم، در سال ۸۹ خورشیدی، کاظم صدیقی، یکی از امامان جمعه تهران، بلایای طبیعی، به‌ویژه زمین‌لرزه، را با گناهان انسان‌ها خصوصاً عدم رعایت حجاب اسلامی از سوی زنان مرتبط دانست و از مردم خواست که توبه کرده به خدا بازگردند. در واکنش به این سخنان، کارزاری در امریکا با عنوان «بالاتنه لرزه» به راه افتاد. در این کارزار از خانم‌ها خواسته شده بود که در روزی مشخص دور هم جمع شوند و با بالاتنه‌نمایی رابطه حجاب با زمین‌لرزه را آزمایش کنند. این کارزار با حضور چندین هزار نفر در نقاط مختلف امریکا برگزار شد.
 
در کشاکش این اظهارنظرهای الهیاتی، آنچه غیرمترقبه و جدید می‌نمود داوری آیت‌الله یوسف صانعی، از مراجع تقلید شیعه ساکن قم، پس از زلزله کرمانشاه بود. صانعی، در نوشته کوتاهی «الهیات حوادث طبیعی» (یعنی تفسیر دینی از حوادث طبیعی) متفاوتی پیش نهاد و با الهیات رایج حوادث طبیعی به‌صراحت مخالفت کرد.
 
در ادامه، رأی الهیاتی متفاوت صانعی در تفسیر حوادث طبیعی را توضیح خواهم داد. سپس آن را با الهیات رایج حوادث طبیعی در میان عموم مسلمانان مقایسه خواهم کرد و شباهت‌ها و تفاوت‌های این دو رأی را نشان خواهم داد. داوری در این باب که اصولاً می‌توان و باید حوادث طبیعی را تفسیر الهیاتی کرد، از هدف این نوشته خارج است. همچنین داوری در باب درستی یا نادرستی این دو نوع الهیات رقیب در تفسیر حوادث طبیعی نیز بیرون از حوصله این نوشتار است.
 
۲. صانعی و ختم محمدیِ بلایای طبیعی
در آبان ماه سال ۹۶ خورشیدی، صانعی در نوشته کوتاهی در پاسخ به پرسشی در نسبت زمین‌لرزه و گناه، این نوع حوادث غیرمترقبه را ناشی از عوامل طبیعی‌ای دانست که آدمیان با گسترش دانش خود می‌توانند مانع از بروز آنها شوند. اما آیا این حوادث طبیعی، «بلا» (آزمایش الهی) و «عقوبت» (مجازات الهی)اند؟ در اظهارنظری کم‌سابقه از سوی یک عالِم (فقیه و متکلّم) مسلمان، صانعی به چنین سؤالی با قطعیت پاسخ منفی می‌دهد:
 
«اما مسئله بلا و عقوبت بودن این‌چنین حوادثی به‌طور کلّی، قطعاً منفی است و ما نمی‌توانیم به اسلام عزیز نسبت بدهیم که مردمی که از خانه و زندگی ساقط‌شده‌اند، گناهکار بوده‌اند و خداوند آنها را عقوبت نموده».
 
او حتی تا به آنجا پیش می‌رود که می‌گوید نسبت دادن مستقیم حوادث طبیعی به خدا «افترا» (تهمت) به اسلام است. این بدان معنا است که ازنظر صانعی اسلام به‌هیچ‌عنوان چنین تفسیری را برنمی‌تابد. ازنظر او خداوند قوانین طبیعی‌ای بر جهان حاکم کرده است. اما این قوانین تغییرناپذیر نیست و بشر با پیشرفت عقل خود می‌تواند مانع از بروز عوامل شکل‌دهنده به حوادث طبیعی مانند سیل و زمین‌لرزه شود و یا از خود در مقابل این حوادث محافظت کند. درهرصورت، از دیدگاه صانعی به‌هیچ‌عنوان نباید این حوادث طبیعی را «عذاب» الهی در واکنش به «گناهان» بشر به‌حساب آورد.
 
 اما صانعی چه دلیلی برای دیدگاه خود ارائه می‌کند؟ او برای رأی خود، کوتاه و گذرا، سه دلیل اقامه می‌کند:
 
۱. اگر این اتفاقاتْ عذاب الهی می‌بود از مسلمانان خواسته نمی‌شد که نماز آیات بخوانند و به خدا توجه کنند؛
۲. در حوادث طبیعی مانند غرق شدن و خراب شدن خانه بر سر کسی، روایات اسلامی برای قربانیْ اجر شهید در نظر گرفته است.
 
حتی اگر این دو دلیلْ قابل‌فهم و قانع‌کننده هم به نظر برسند، این دیدگاه با اشکال جدی‌ای رودررو است: آیات و روایات بسیاری وجود دارند که حوادثی مانند سیل و زمین‌لرزه را «عذاب» الهی نسبت به اقوام گذشته به‌حساب می‌آورند و از مؤمنان می‌خواهند که از این امر درس بگیرند (پایین‌تر در بخش سوم در مورد این آیات و روایات بیشتر سخن خواهم گفت)؛ پس چگونه می‌توان گفت که حوادث طبیعی ربطی به «بلا» و «عقوبت» الهی ندارد؟ به نظر می‌رسد که دلیلی سومی که صانعی اقامه کرده می‌کوشد به این اشکال احتمالی و مقدّر پاسخ دهد:
 
«اصولاً این‌جور عقوبت‌ها نسبت به گناهکاران […] در اسلام و بعد از بعثت رسول اللّه(صلی‌الله علیه وآله)، نبوده و تحقق پیدا نخواهد کرد».
 
صانعی تلویحاً این نکته را می‌پذیرد که پیش از پیامبر اسلام اقوامی بوده‌اند که خداوند، به حکم قرآن و احادیث، برای «بلا» و «عقوبتِ» آن اقوام حوادث طبیعی فروفرستاده است، اما معتقد است که باب این نوع «بلا» و «عقوبت» با آمدن پیامبر اسلام پایان پذیرفته است و دیگر چنین نوع «عذابی» از سوی خدا فروفرستاده نمی‌شود.
 
حال، ببینیم که الهیات رایج حوادث طبیعی چه تفسیری از حوادث طبیعی ارائه می‌کند.
 
۳. الهیات رایج حوادث طبیعی
تفسیر الهیاتی رایج از حوادث طبیعی را می‌توان تحت دو نسخه دسته‌بندی کرد: نسخه حداقلی و نسخه حداکثری. بگذارید این دو نسخه را جداگانه بررسی کنیم.
 
۳.۱. الهیات رایج حوادث طبیعی، نسخه حداکثری
در این نوع الهیات، حوادث طبیعی را نتیجه «گناهان» بشر و نشانه «عذاب» الهی به‌حساب می‌آورند. این نوع الهیات به آیات و روایات متنوعی برای توجیه این دیدگاه استناد می‌کند. مدافعان این نوع الهیات به آیاتی در قرآن استناد می‌کنند که مصیبت‌های وارد شده بر افراد را به‌طور کل واکنش هستی به کردار آدمیان می‌داند: «و هر مصیبتی که به شما برسد از کار و کردار خودتان است» (سوره شوری، آیه ۳۰). از این گذشته، قرآن به‌طور خاص برخی اقوام گذشته را نام می‌برد که گرفتار «عذاب» الهی شده‌اند: «و ای قوم من ستیزه‌جویی با من شما را به آنجا نکشاند که همانند آنچه بر سر قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح آمد، بر سر شما هم بیاید، و قوم لوط از شما دور نیست» (سوره هود، آیه ۸۹). ‌
 
در فضای شیعی برای توجیه نسخه حداکثری الهیات رایج حوادث طبیعی، معمولاً به این حدیث منسوب به امام رضا هم استناد می‌شود: «هرگاه بندگان گناهان تازه‌ای مرتکب شوند که قبلاً مرتکب نمی‌شدند، خداوند بلای تازه‌ای بر ایشان نازل می‌کند که قبلاً نمی‌شناختند». این حدیث/حدیث‌نما به‌ویژه پس از شیوع ایدز، از سوی شهرداری‌های شهرهای مختلف ایران به‌صورت بیلبورد در شهرها نصب شده بود. دقیقاً همین نکته است که این نوع الهیات را حداکثری می‌کند: اینکه می‌توان تشخیص داد که فلان بیماری (مثلاً بیماری ایدز) «مجازات» الهی است برای فلان «گناه» (مثلاً «بی‌بندوباری جنسی»).
 
۳،۲. الهیات رایج حوادث طبیعی، نسخه حداقلی
نقطه اشتراک هر دو نسخه (حداکثری و حداقلیِ) الهیات رایج حوادث طبیعی این است که مصیبت‌های انسان‌ها را واکنش الهی به «گناهان» آدمیان به‌حساب می‌آورد. اما تفاوت این دو نسخه، تفاوتی معرفت‌شناختی است. درحالی‌که نسخه حداکثری معتقد است علی‌الاصول می‌توان نشان داد کدام مصیبت یا حادثه طبیعی برای کدام «گناه» یا «گناهان» فرود آمده است، مدافعان نسخه حداقلی از تعیین مصداق کناره می‌جویند. ازنظر نسخه حداقلی، بدون تعیین مصداق می‌توان از حوادث طبیعی درس عبرت گرفت و دست خدا را در این حوادث دید، بی‌آنکه با تعیین مصداق، بخشی از قربانیان را «گناهکار» خواند و داغی بر مصیبت بازماندگان افزود.
 
این کناره‌جویی در تعیین مصداق دو دلیل دارد: ۱- محدویت‌های شناختی انسان‌ها اجازه نمی‌دهد که بتوان با قطعیت در این مورد نظر داد و این تنها خدا است که به حکمت چنین حوادثی آگاه است؛ ۲- چنان‌که اشاره شد، تعیین مصداق می‌تواند این اِشکال اخلاقی را داشته باشد که زخمی بر زخم‌های بازماندگان حوادث بیفزاید.
 
۴. حاصل کلام
متدینان عموماً دست به تفسیر دینی حوادث طبیعی می‌زنند. اما چنان‌که دیدیم اتفاق‌نظری در میان عالِمان دینی در مورد چگونگی این تفسیر وجود ندارد. تفسیر الهیاتی‌ای که اخیراً آیت‌الله یوسف صانعی از حوادث طبیعی ارائه کرده است، با تفسیر رایج الهیاتی تفاوت آشکار دارد. مطابق تفسیر رایج، چه درگذشته، چه در حال و چه در آینده، مصیبت‌ها و حوادث طبیعی را باید «بلا» و «عذاب» الهی به‌حساب آورد، چه بتوانیم تشخیص دهیم که این مصیبت، «عذابِ» کدامین «گناه» است و چه نتوانیم.
 
در تفسیر متفاوتی که صانعی ارائه می‌کند، خداوند تا پیش از بعثت پیامبر اسلام گاهی با فروفرستادن حوادث طبیعی اقوام را به سبب «گناهان»شان «عذاب» می‌کرده است. اما پس از پیامبر اسلام دیگر چنین نوع «عذابی» رخ نخواهد داد و جهان با قوانین طبیعی‌ای که خداوند بر آن حاکم کرده است و بدون دخالت مستقیم خداوند سیر طبیعی خود را طی می‌کند. تفسیر الهیاتی آیت‌الله صانعی، که از مراجع تقلید نزدیک به اصلاح‌طلبان است، و تفسیر الهیاتی سید محمد خاتمی از حوادث طبیعی بسیار به هم شبیه‌اند. خاتمی در پیامش پس از زلزله کرمانشاه این‌گونه می‌نویسد: «طبیعت نه قهر دارد و نه مهر بلکه روند خود را بر اساس نظم و سامانی که خداوند منان برای آن مقرر فرموده است طی می‌کند».
 
 
 
 
 
 

آیا زمین‌لرزه نتیجه «گناهان» بشر است؟

۱. تفسیرهای الهیاتی مترقبه و غیرمترقبه از حوادث طبیعی
صرف‌نظر از موافقت یا مخالفت‌ با این و آن رأی و نظر، در کشاکش اظهارنظرهای الهیاتی اتفاق نامترقبه‌ای رخ نداده است. تقریباً پس از هر حادثه بزرگ طبیعی‌ای، چه در ایران و چه در کشورهای دیگر دنیا، سخنانی با همین مضمون از سوی برخی از روحانیان ادیان نقل می‌شود و انتقادهایی را نیز برمی‌انگیزد.
 
به‌عنوان یک نمونه، در سال ۲۰۰۵ میلادی گرهارد ماریا واگنر، کشیش اتریشی کاتولیک، تندباد کاترینا را ـــ که در همان سال رخ داد و باعث مرگ نزدیک به دو هزار نفر و آوارگی یک‌میلیون نفر شد ـــ به سبب «بی‌بندوباری جنسی» و نیز «مدارای» مردم شهر نیواورلئان امریکا (یکی از کانون‌های تندباد) باهم‌جنس‌گرایی اعلام کرد. چهار سال بعد در سال ۲۰۰۹ میلادی، هنگامی‌که پاپِ وقت، واگنر را به مقام اسقفی منصوب کرد، دامنه اعتراض‌ها به این انتصاب (به سبب اظهارنظر واگنر در مورد تندباد کاترینا) چنان بالا گرفت که مدت کوتاهی پس از این انتصاب، واگنر از مقام اسقفی استعفا کرد.
 
برای این‌که خیلی دور هم نرفته باشیم، در سال ۸۹ خورشیدی، کاظم صدیقی، یکی از امامان جمعه تهران، بلایای طبیعی، به‌ویژه زمین‌لرزه، را با گناهان انسان‌ها خصوصاً عدم رعایت حجاب اسلامی از سوی زنان مرتبط دانست و از مردم خواست که توبه کرده به خدا بازگردند. در واکنش به این سخنان، کارزاری در امریکا با عنوان «بالاتنه لرزه» به راه افتاد. در این کارزار از خانم‌ها خواسته شده بود که در روزی مشخص دور هم جمع شوند و با بالاتنه‌نمایی رابطه حجاب با زمین‌لرزه را آزمایش کنند. این کارزار با حضور چندین هزار نفر در نقاط مختلف امریکا برگزار شد.
 
در کشاکش این اظهارنظرهای الهیاتی، آنچه غیرمترقبه و جدید می‌نمود داوری آیت‌الله یوسف صانعی، از مراجع تقلید شیعه ساکن قم، پس از زلزله کرمانشاه بود. صانعی، در نوشته کوتاهی «الهیات حوادث طبیعی» (یعنی تفسیر دینی از حوادث طبیعی) متفاوتی پیش نهاد و با الهیات رایج حوادث طبیعی به‌صراحت مخالفت کرد.
 
در ادامه، رأی الهیاتی متفاوت صانعی در تفسیر حوادث طبیعی را توضیح خواهم داد. سپس آن را با الهیات رایج حوادث طبیعی در میان عموم مسلمانان مقایسه خواهم کرد و شباهت‌ها و تفاوت‌های این دو رأی را نشان خواهم داد. داوری در این باب که اصولاً می‌توان و باید حوادث طبیعی را تفسیر الهیاتی کرد، از هدف این نوشته خارج است. همچنین داوری در باب درستی یا نادرستی این دو نوع الهیات رقیب در تفسیر حوادث طبیعی نیز بیرون از حوصله این نوشتار است.
 
۲. صانعی و ختم محمدیِ بلایای طبیعی
در آبان ماه سال ۹۶ خورشیدی، صانعی در نوشته کوتاهی در پاسخ به پرسشی در نسبت زمین‌لرزه و گناه، این نوع حوادث غیرمترقبه را ناشی از عوامل طبیعی‌ای دانست که آدمیان با گسترش دانش خود می‌توانند مانع از بروز آنها شوند. اما آیا این حوادث طبیعی، «بلا» (آزمایش الهی) و «عقوبت» (مجازات الهی)اند؟ در اظهارنظری کم‌سابقه از سوی یک عالِم (فقیه و متکلّم) مسلمان، صانعی به چنین سؤالی با قطعیت پاسخ منفی می‌دهد:
 
«اما مسئله بلا و عقوبت بودن این‌چنین حوادثی به‌طور کلّی، قطعاً منفی است و ما نمی‌توانیم به اسلام عزیز نسبت بدهیم که مردمی که از خانه و زندگی ساقط‌شده‌اند، گناهکار بوده‌اند و خداوند آنها را عقوبت نموده».
 
او حتی تا به آنجا پیش می‌رود که می‌گوید نسبت دادن مستقیم حوادث طبیعی به خدا «افترا» (تهمت) به اسلام است. این بدان معنا است که ازنظر صانعی اسلام به‌هیچ‌عنوان چنین تفسیری را برنمی‌تابد. ازنظر او خداوند قوانین طبیعی‌ای بر جهان حاکم کرده است. اما این قوانین تغییرناپذیر نیست و بشر با پیشرفت عقل خود می‌تواند مانع از بروز عوامل شکل‌دهنده به حوادث طبیعی مانند سیل و زمین‌لرزه شود و یا از خود در مقابل این حوادث محافظت کند. درهرصورت، از دیدگاه صانعی به‌هیچ‌عنوان نباید این حوادث طبیعی را «عذاب» الهی در واکنش به «گناهان» بشر به‌حساب آورد.
 
 اما صانعی چه دلیلی برای دیدگاه خود ارائه می‌کند؟ او برای رأی خود، کوتاه و گذرا، سه دلیل اقامه می‌کند:
 
۱. اگر این اتفاقاتْ عذاب الهی می‌بود از مسلمانان خواسته نمی‌شد که نماز آیات بخوانند و به خدا توجه کنند؛
۲. در حوادث طبیعی مانند غرق شدن و خراب شدن خانه بر سر کسی، روایات اسلامی برای قربانیْ اجر شهید در نظر گرفته است.
 
حتی اگر این دو دلیلْ قابل‌فهم و قانع‌کننده هم به نظر برسند، این دیدگاه با اشکال جدی‌ای رودررو است: آیات و روایات بسیاری وجود دارند که حوادثی مانند سیل و زمین‌لرزه را «عذاب» الهی نسبت به اقوام گذشته به‌حساب می‌آورند و از مؤمنان می‌خواهند که از این امر درس بگیرند (پایین‌تر در بخش سوم در مورد این آیات و روایات بیشتر سخن خواهم گفت)؛ پس چگونه می‌توان گفت که حوادث طبیعی ربطی به «بلا» و «عقوبت» الهی ندارد؟ به نظر می‌رسد که دلیلی سومی که صانعی اقامه کرده می‌کوشد به این اشکال احتمالی و مقدّر پاسخ دهد:
 
«اصولاً این‌جور عقوبت‌ها نسبت به گناهکاران […] در اسلام و بعد از بعثت رسول اللّه(صلی‌الله علیه وآله)، نبوده و تحقق پیدا نخواهد کرد».
 
صانعی تلویحاً این نکته را می‌پذیرد که پیش از پیامبر اسلام اقوامی بوده‌اند که خداوند، به حکم قرآن و احادیث، برای «بلا» و «عقوبتِ» آن اقوام حوادث طبیعی فروفرستاده است، اما معتقد است که باب این نوع «بلا» و «عقوبت» با آمدن پیامبر اسلام پایان پذیرفته است و دیگر چنین نوع «عذابی» از سوی خدا فروفرستاده نمی‌شود.
 
حال، ببینیم که الهیات رایج حوادث طبیعی چه تفسیری از حوادث طبیعی ارائه می‌کند.
 
۳. الهیات رایج حوادث طبیعی
تفسیر الهیاتی رایج از حوادث طبیعی را می‌توان تحت دو نسخه دسته‌بندی کرد: نسخه حداقلی و نسخه حداکثری. بگذارید این دو نسخه را جداگانه بررسی کنیم.
 
۳.۱. الهیات رایج حوادث طبیعی، نسخه حداکثری
در این نوع الهیات، حوادث طبیعی را نتیجه «گناهان» بشر و نشانه «عذاب» الهی به‌حساب می‌آورند. این نوع الهیات به آیات و روایات متنوعی برای توجیه این دیدگاه استناد می‌کند. مدافعان این نوع الهیات به آیاتی در قرآن استناد می‌کنند که مصیبت‌های وارد شده بر افراد را به‌طور کل واکنش هستی به کردار آدمیان می‌داند: «و هر مصیبتی که به شما برسد از کار و کردار خودتان است» (سوره شوری، آیه ۳۰). از این گذشته، قرآن به‌طور خاص برخی اقوام گذشته را نام می‌برد که گرفتار «عذاب» الهی شده‌اند: «و ای قوم من ستیزه‌جویی با من شما را به آنجا نکشاند که همانند آنچه بر سر قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح آمد، بر سر شما هم بیاید، و قوم لوط از شما دور نیست» (سوره هود، آیه ۸۹). ‌
 
در فضای شیعی برای توجیه نسخه حداکثری الهیات رایج حوادث طبیعی، معمولاً به این حدیث منسوب به امام رضا هم استناد می‌شود: «هرگاه بندگان گناهان تازه‌ای مرتکب شوند که قبلاً مرتکب نمی‌شدند، خداوند بلای تازه‌ای بر ایشان نازل می‌کند که قبلاً نمی‌شناختند». این حدیث/حدیث‌نما به‌ویژه پس از شیوع ایدز، از سوی شهرداری‌های شهرهای مختلف ایران به‌صورت بیلبورد در شهرها نصب شده بود. دقیقاً همین نکته است که این نوع الهیات را حداکثری می‌کند: اینکه می‌توان تشخیص داد که فلان بیماری (مثلاً بیماری ایدز) «مجازات» الهی است برای فلان «گناه» (مثلاً «بی‌بندوباری جنسی»).
 
۳،۲. الهیات رایج حوادث طبیعی، نسخه حداقلی
نقطه اشتراک هر دو نسخه (حداکثری و حداقلیِ) الهیات رایج حوادث طبیعی این است که مصیبت‌های انسان‌ها را واکنش الهی به «گناهان» آدمیان به‌حساب می‌آورد. اما تفاوت این دو نسخه، تفاوتی معرفت‌شناختی است. درحالی‌که نسخه حداکثری معتقد است علی‌الاصول می‌توان نشان داد کدام مصیبت یا حادثه طبیعی برای کدام «گناه» یا «گناهان» فرود آمده است، مدافعان نسخه حداقلی از تعیین مصداق کناره می‌جویند. ازنظر نسخه حداقلی، بدون تعیین مصداق می‌توان از حوادث طبیعی درس عبرت گرفت و دست خدا را در این حوادث دید، بی‌آنکه با تعیین مصداق، بخشی از قربانیان را «گناهکار» خواند و داغی بر مصیبت بازماندگان افزود.
 
این کناره‌جویی در تعیین مصداق دو دلیل دارد: ۱- محدویت‌های شناختی انسان‌ها اجازه نمی‌دهد که بتوان با قطعیت در این مورد نظر داد و این تنها خدا است که به حکمت چنین حوادثی آگاه است؛ ۲- چنان‌که اشاره شد، تعیین مصداق می‌تواند این اِشکال اخلاقی را داشته باشد که زخمی بر زخم‌های بازماندگان حوادث بیفزاید.
 
۴. حاصل کلام
متدینان عموماً دست به تفسیر دینی حوادث طبیعی می‌زنند. اما چنان‌که دیدیم اتفاق‌نظری در میان عالِمان دینی در مورد چگونگی این تفسیر وجود ندارد. تفسیر الهیاتی‌ای که اخیراً آیت‌الله یوسف صانعی از حوادث طبیعی ارائه کرده است، با تفسیر رایج الهیاتی تفاوت آشکار دارد. مطابق تفسیر رایج، چه درگذشته، چه در حال و چه در آینده، مصیبت‌ها و حوادث طبیعی را باید «بلا» و «عذاب» الهی به‌حساب آورد، چه بتوانیم تشخیص دهیم که این مصیبت، «عذابِ» کدامین «گناه» است و چه نتوانیم.
 
در تفسیر متفاوتی که صانعی ارائه می‌کند، خداوند تا پیش از بعثت پیامبر اسلام گاهی با فروفرستادن حوادث طبیعی اقوام را به سبب «گناهان»شان «عذاب» می‌کرده است. اما پس از پیامبر اسلام دیگر چنین نوع «عذابی» رخ نخواهد داد و جهان با قوانین طبیعی‌ای که خداوند بر آن حاکم کرده است و بدون دخالت مستقیم خداوند سیر طبیعی خود را طی می‌کند. تفسیر الهیاتی آیت‌الله صانعی، که از مراجع تقلید نزدیک به اصلاح‌طلبان است، و تفسیر الهیاتی سید محمد خاتمی از حوادث طبیعی بسیار به هم شبیه‌اند. خاتمی در پیامش پس از زلزله کرمانشاه این‌گونه می‌نویسد: «طبیعت نه قهر دارد و نه مهر بلکه روند خود را بر اساس نظم و سامانی که خداوند منان برای آن مقرر فرموده است طی می‌کند».
 
 
 
 
 
 

آیا زمین‌لرزه نتیجه «گناهان» بشر است؟

آیا تبعیض مذهبی در کمک‌رسانی به زلزله‌زدگان غیرشیعه دخیل بوده است؟

درست وقتی در جاده قدیمی کربلا و حج ایرانیان، از شهرستان کرند غرب(یا دالاهو) به سمت قصرشیرین حرکت می‌کنید، پس از عبور از یک جاده تقریباً سی کیلومتری و پوشیده از جنگل‌های بلوط به شهری سبز و آباد با هوای گرمسیری به نام سرپل ذهاب می‌رسید. سرپل از پررونق‌ترین شهرهای استان کرمانشاه است که روستاهای بسیاری در پیرامون خود دارد و دشت‌های گندم و باغستان‌های میوه آن مشهور است و اقتصاد آن غالباً بر کشاورزی متکی است. در شهر سرپل و روستاهای اطراف آن، مردمان شیعه، اهل سنت و اهل حق زندگی می‌کنند. بنابر آمارهای رسمی، اکثریت جمعیت در منطقه سرپل ذهاب از آن شیعیان است ولی شمار پیروان اهل حق و اهل تسنن بسیار چشمگیر است و شاید شبیه این ترکیب جمعیتی را نتوان در جایی دیگر از کشور یافت.

مردمان سه مذهب قرن‌هاست که بدون هیچ اصطکاک و تنشی در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند. آنان با یکدیگر ارتباطات و مناسبات گسترده‌ای دارند، برای معتقدات یکدیگر احترام قائلند، در برخی مراسم مذهبی یکدیگر شرکت می‌کنند، از غذاهای نذری یکدیگر می‌خورند و غالباً بدون آنکه از مفاهیم جدیدی مثل مدارای مذهبی مطلع باشند، به‌صورت شگفتی به آن باور دارند و عمل می‌کنند.(سرپل ذهاب از این لحاظ می‌تواند موضوع مطالعات جامعه‌شناختی و دین‌شناختی قرار گیرد. در واقع، موضوع شایان تحقیق این است که علل و اسباب مدارای مذهبی در این منطقه چیست و چه عواملی و چگونه مردمان سرپل ذهاب را اینچنین مداراگرایانه کنار یکدیگر جای داده است.)

چند روز پیش که بعد از چهار ماه و این بار از سر ضرورت و برای کمک به زلزله‌زدگان وارد شهر سرپل ذهاب و روستاهای اطراف شدم، به نظرم رسید که سراغ روستاهایی بروم که از شهر دورند و شاید کمتر کمک به آنجا رسیده. با یک وانت حاوی اجناس مختلف راهی روستاهای دشت ذهاب شدم. روستاهای دشت ذهاب در جنگ هشت ساله به‌ناچار تخلیه شده بودند و در تیررس دشمن بودند. اهالی آنها غالباً اهل سنت و اهل حقند. در میان این روستاها به روستای سنی‌نشین تپانی رسیدم. روستاهای دیگری را نیز رفتم و دیدم و با مردم گفت‌وگو کردم و تسلیت گفتم. محرومیت، فقر و درماندگی رفاهی در این مناطق بسیار مشهود است. در واقع، وضعیت مالی و رفاهی بخشی از این مردم چندان تفاوتی با وضعیت پیش از زلزله ندارد. آنها گویی فراموش‌شدگان این مرز و بومند و بعضی نیز چیزی نداشته‌اند که حتی با زلزله از دست بدهند. دردناک بود که برخی از این مردم از زلزله به‌عنوان یک فرصت برای مطرح شدن نام دیارشان و توجه مسئولان به آن یاد می‌کردند. هرچند این مردم همواره محروم بوده‌اند، من آینده سخت‌تری را برای آنها پیش‌بینی می‌کنم زیرا زلزله مشاغل بسیاری را در منطقه از بین برده و دست‌کم تا چند ماه همان وضعیت نیم‌بند اقتصادی منطقه هم به نقطه پیش از زلزله بازنمی‌گردد و منطقه شاهد بی‌کاری گسترده‌تری خواهد شد. مسائل رفاهی و بهداشتی نیز با توجه به فصل سرمای در پیش، بسیار آنها را آزار خواهد داد.

در این میان، برخی رسانه‌ها و تحلیل‌گران در چند روز گذشته از وجود تبعیض مذهبی در توزیع کمک‌های مردمی و دولتی به زلزله‌زدگان خبر دادند. آنها آشکارا گفتند که به زلزله‌زدگان سنی و اهل حق به دلایل مذهبی رسیدگی نشده است. این موضوع در شبکه‌های مجازی انعکاس وسیعی یافت. در این چند روز، سعی کردم تا در این‌باره نیز تحقیق کنم. بنابر تحقیقات و مشاهدات میدانی در منطقه، باید اذعان بدهم که این اخبار و تحلیل‌ها به هیچ روی صحت ندارند و اگر تبعیضی در میان هست تنها به دلایلی مانند دوری روستاهای غیرشیعه از شهر سرپل ذهاب و دیگر شهرهاست. مشکل نداشتن جاده و راه مناسب و فقر دستگاه‌های امدادی از نظر خودرویی و نیروی انسانی و نداشتن برنامه حساب شده و کارآ و کارساز عامل اصلی کاستی‌ها بوده است. مسلم است که وجود این مشکلات نمی‌تواند قصور دستگاه‌های دولتی را توجیه کند؛ ولی چنین نیست که تبعیض مذهبی مانع کمک رسانی شده باشد. در میان روستاهای سرپل ذهاب، برخی روستاهای شیعه‌نشین نیز هستند که همچون این روستاها نتوانسته‌اند کمکی برابر با کمک شهرنشینان دریافت کنند. در واقع اگر نیک بنگریم، نه فقط سنی و اهل حق بلکه به همه مردم این منطقه کم لطفی شده و علت آن همان است که ذکر گشت. و این کم لطفی ریشه‌دار است و این منطقه و مناطق مشابه آن در نقاط دیگر کشور، همواره با بی‌توجهی روبه‌رو بوده‌اند یا چوب کمبود بودجه کشور را خورده‌اند و از اولویت خارج شده‌اند. متأسفانه در کشور ما به دلایلی بیشتر به نقاط مرکزی و شهرهای بزرگ و مشهور رسیدگی می‌گردد و بیشتر امکانات کشور در آنجا خرج می‌شود.

در رابطه با جامعه اهل سنت ایران، آنچه شایان توجه و رسیدگی بیشتر است، نه تبعیض در توزیع کمک‌های مردمی و دولتی به زلزله‌زدگان بلکه تبعیض‌هایی دیگر و مهم‌تر است؛ از جمله اکراه مسئولان دولتی از واگذاری پستهای بالای دولتی و حکومتی به اهل سنت. شاید اگر این کاستی رفع گردد، مانع بروز شایعاتی از قبیل تبعیض مذهبی در تقسیم کمک به زلزله‌زدگان شود و به امنیت پایدار کشور مدد برساند. درباره جامعه اهل حق، قضیه اندکی بغرنج‌تر است. مذهب این جامعه ایرانی که در سراسر کشور چند میلیون جمعیت دارد، ظاهراً جزو هیچ‌یک از مذاهبی که در قانون اساسی ذکر گشته، نیست و بسیاری از مردمان اهل حق سال‌هاست که مدعی‌اند در معرض تبعیض‌های سیستماتیک قرار دارند.
 

آیا تبعیض مذهبی در کمک‌رسانی به زلزله‌زدگان غیرشیعه دخیل بوده است؟

درست وقتی در جاده قدیمی کربلا و حج ایرانیان، از شهرستان کرند غرب(یا دالاهو) به سمت قصرشیرین حرکت می‌کنید، پس از عبور از یک جاده تقریباً سی کیلومتری و پوشیده از جنگل‌های بلوط به شهری سبز و آباد با هوای گرمسیری به نام سرپل ذهاب می‌رسید. سرپل از پررونق‌ترین شهرهای استان کرمانشاه است که روستاهای بسیاری در پیرامون خود دارد و دشت‌های گندم و باغستان‌های میوه آن مشهور است و اقتصاد آن غالباً بر کشاورزی متکی است. در شهر سرپل و روستاهای اطراف آن، مردمان شیعه، اهل سنت و اهل حق زندگی می‌کنند. بنابر آمارهای رسمی، اکثریت جمعیت در منطقه سرپل ذهاب از آن شیعیان است ولی شمار پیروان اهل حق و اهل تسنن بسیار چشمگیر است و شاید شبیه این ترکیب جمعیتی را نتوان در جایی دیگر از کشور یافت.

مردمان سه مذهب قرن‌هاست که بدون هیچ اصطکاک و تنشی در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند. آنان با یکدیگر ارتباطات و مناسبات گسترده‌ای دارند، برای معتقدات یکدیگر احترام قائلند، در برخی مراسم مذهبی یکدیگر شرکت می‌کنند، از غذاهای نذری یکدیگر می‌خورند و غالباً بدون آنکه از مفاهیم جدیدی مثل مدارای مذهبی مطلع باشند، به‌صورت شگفتی به آن باور دارند و عمل می‌کنند.(سرپل ذهاب از این لحاظ می‌تواند موضوع مطالعات جامعه‌شناختی و دین‌شناختی قرار گیرد. در واقع، موضوع شایان تحقیق این است که علل و اسباب مدارای مذهبی در این منطقه چیست و چه عواملی و چگونه مردمان سرپل ذهاب را اینچنین مداراگرایانه کنار یکدیگر جای داده است.)

چند روز پیش که بعد از چهار ماه و این بار از سر ضرورت و برای کمک به زلزله‌زدگان وارد شهر سرپل ذهاب و روستاهای اطراف شدم، به نظرم رسید که سراغ روستاهایی بروم که از شهر دورند و شاید کمتر کمک به آنجا رسیده. با یک وانت حاوی اجناس مختلف راهی روستاهای دشت ذهاب شدم. روستاهای دشت ذهاب در جنگ هشت ساله به‌ناچار تخلیه شده بودند و در تیررس دشمن بودند. اهالی آنها غالباً اهل سنت و اهل حقند. در میان این روستاها به روستای سنی‌نشین تپانی رسیدم. روستاهای دیگری را نیز رفتم و دیدم و با مردم گفت‌وگو کردم و تسلیت گفتم. محرومیت، فقر و درماندگی رفاهی در این مناطق بسیار مشهود است. در واقع، وضعیت مالی و رفاهی بخشی از این مردم چندان تفاوتی با وضعیت پیش از زلزله ندارد. آنها گویی فراموش‌شدگان این مرز و بومند و بعضی نیز چیزی نداشته‌اند که حتی با زلزله از دست بدهند. دردناک بود که برخی از این مردم از زلزله به‌عنوان یک فرصت برای مطرح شدن نام دیارشان و توجه مسئولان به آن یاد می‌کردند. هرچند این مردم همواره محروم بوده‌اند، من آینده سخت‌تری را برای آنها پیش‌بینی می‌کنم زیرا زلزله مشاغل بسیاری را در منطقه از بین برده و دست‌کم تا چند ماه همان وضعیت نیم‌بند اقتصادی منطقه هم به نقطه پیش از زلزله بازنمی‌گردد و منطقه شاهد بی‌کاری گسترده‌تری خواهد شد. مسائل رفاهی و بهداشتی نیز با توجه به فصل سرمای در پیش، بسیار آنها را آزار خواهد داد.

در این میان، برخی رسانه‌ها و تحلیل‌گران در چند روز گذشته از وجود تبعیض مذهبی در توزیع کمک‌های مردمی و دولتی به زلزله‌زدگان خبر دادند. آنها آشکارا گفتند که به زلزله‌زدگان سنی و اهل حق به دلایل مذهبی رسیدگی نشده است. این موضوع در شبکه‌های مجازی انعکاس وسیعی یافت. در این چند روز، سعی کردم تا در این‌باره نیز تحقیق کنم. بنابر تحقیقات و مشاهدات میدانی در منطقه، باید اذعان بدهم که این اخبار و تحلیل‌ها به هیچ روی صحت ندارند و اگر تبعیضی در میان هست تنها به دلایلی مانند دوری روستاهای غیرشیعه از شهر سرپل ذهاب و دیگر شهرهاست. مشکل نداشتن جاده و راه مناسب و فقر دستگاه‌های امدادی از نظر خودرویی و نیروی انسانی و نداشتن برنامه حساب شده و کارآ و کارساز عامل اصلی کاستی‌ها بوده است. مسلم است که وجود این مشکلات نمی‌تواند قصور دستگاه‌های دولتی را توجیه کند؛ ولی چنین نیست که تبعیض مذهبی مانع کمک رسانی شده باشد. در میان روستاهای سرپل ذهاب، برخی روستاهای شیعه‌نشین نیز هستند که همچون این روستاها نتوانسته‌اند کمکی برابر با کمک شهرنشینان دریافت کنند. در واقع اگر نیک بنگریم، نه فقط سنی و اهل حق بلکه به همه مردم این منطقه کم لطفی شده و علت آن همان است که ذکر گشت. و این کم لطفی ریشه‌دار است و این منطقه و مناطق مشابه آن در نقاط دیگر کشور، همواره با بی‌توجهی روبه‌رو بوده‌اند یا چوب کمبود بودجه کشور را خورده‌اند و از اولویت خارج شده‌اند. متأسفانه در کشور ما به دلایلی بیشتر به نقاط مرکزی و شهرهای بزرگ و مشهور رسیدگی می‌گردد و بیشتر امکانات کشور در آنجا خرج می‌شود.

در رابطه با جامعه اهل سنت ایران، آنچه شایان توجه و رسیدگی بیشتر است، نه تبعیض در توزیع کمک‌های مردمی و دولتی به زلزله‌زدگان بلکه تبعیض‌هایی دیگر و مهم‌تر است؛ از جمله اکراه مسئولان دولتی از واگذاری پستهای بالای دولتی و حکومتی به اهل سنت. شاید اگر این کاستی رفع گردد، مانع بروز شایعاتی از قبیل تبعیض مذهبی در تقسیم کمک به زلزله‌زدگان شود و به امنیت پایدار کشور مدد برساند. درباره جامعه اهل حق، قضیه اندکی بغرنج‌تر است. مذهب این جامعه ایرانی که در سراسر کشور چند میلیون جمعیت دارد، ظاهراً جزو هیچ‌یک از مذاهبی که در قانون اساسی ذکر گشته، نیست و بسیاری از مردمان اهل حق سال‌هاست که مدعی‌اند در معرض تبعیض‌های سیستماتیک قرار دارند.
 

آیا تبعیض مذهبی در کمک‌رسانی به زلزله‌زدگان غیرشیعه دخیل بوده است؟

آیا ازدواج موقت بدون اذن همسر جایز است؟
رهبر معظم انقلاب به چند استفتاء دربارۀ: «اذن همسر برای ازدواج مجدد شوهر»، «محرمیت مادر همسر دوم نسبت به فرزندان»، «حکم ماهی های مرده که با ماهیان صید شده مخلوط گردیده است» و… پاسخ گفتند.

آیا ازدواج موقت بدون اذن همسر جایز است؟

رهبر معظم انقلاب به چند استفتاء دربارۀ: «اذن همسر برای ازدواج مجدد شوهر»، «محرمیت مادر همسر دوم نسبت به فرزندان»، «حکم ماهی های مرده که با ماهیان صید شده مخلوط گردیده است» و… پاسخ گفتند.
آیا ازدواج موقت بدون اذن همسر جایز است؟

آیا هر مسلمانى مومن است؟
مرحله اول، «اسلام» است و هرگاه این “اسلام” به دل وارد شد و هر مقدار که وارد شد، می شود “ایمان”.

آیا هر مسلمانى مومن است؟

مرحله اول، «اسلام» است و هرگاه این “اسلام” به دل وارد شد و هر مقدار که وارد شد، می شود “ایمان”.
آیا هر مسلمانى مومن است؟

آیا سلام دادن به امام مهدی(عج) قبل از نمازهای یومیه جایز است؟
مراجع عظام تقلید در پاسخ به استفتائی، نظر خود را درباره سلام دادن به امام مهدی علیه السلام قبل از هر نماز یومیه اعلام کردند.

آیا سلام دادن به امام مهدی(عج) قبل از نمازهای یومیه جایز است؟

مراجع عظام تقلید در پاسخ به استفتائی، نظر خود را درباره سلام دادن به امام مهدی علیه السلام قبل از هر نماز یومیه اعلام کردند.
آیا سلام دادن به امام مهدی(عج) قبل از نمازهای یومیه جایز است؟

سایت خبری زندگی

آیا وحی الهی، رؤیای پیامبر(ص) بوده است؟
انصافاً، چگونه می توان جامعه مومنان را وادار به قبول این سخن بی اساس کرد که پیامبر (ص) درباره کلامی که به مردم ابلاغ کرده، حقیقت را نگفته و اعلام نکرده است که آنچه برای شما می گویم، رویاهای من است، بلکه برخلاف آن اعلام می کند که تنها وظیفه من ابلاغ پیام است .

آیا وحی الهی، رؤیای پیامبر(ص) بوده است؟

انصافاً، چگونه می توان جامعه مومنان را وادار به قبول این سخن بی اساس کرد که پیامبر (ص) درباره کلامی که به مردم ابلاغ کرده، حقیقت را نگفته و اعلام نکرده است که آنچه برای شما می گویم، رویاهای من است، بلکه برخلاف آن اعلام می کند که تنها وظیفه من ابلاغ پیام است .
آیا وحی الهی، رؤیای پیامبر(ص) بوده است؟

فروش بک لینک

موزیک سرا

برخی احتمال می دهند، دعای تحویل سال از دوران صفوی ساخته شده است. ولی این احتمال ضعیف است، چرا که این دعا در کتب قبل از مرحوم علامه مجلسی (یعنی قبل از صفوی) نیز بوده است . و لو اینکه آن کتب الآن در دسترس نیستند، ولی به لحاظ زمانی متقدم بر دوران صفویه بوده اند.

اتوبیوگرافی

سپهر نیوز

ابتدا باید از آباد بودن آخرتمان به اندازه کافی مطمئن شویم، سپس طلب مرگ کنیم.

بازی آزاد

ترانه