تمدن نوین اسلامی با تکیه‌ بر نقش ایران در گفتارهای رهبر انقلاب

محمدجواد اشکواری و سیده زهرا موسوی مقاله‌ای تحت عنوان «تمدن نوین اسلامی با تکیه‌ بر نقش ایران در گفتارهای رهبر انقلاب» به تحریر درآورده‌اند که در ادامه می‌‌آید:

چکیده

تمدن نوین اسلامی همان احیاء تمدن اسلامی است که اوج و شکوفایی آن در سده چهارم هجری بود که با عنوان «رنسانس اسلامی» شناخته می‌شود. اگرچه آغاز شکل‌گیری تمدن اسلامی با محوریت دین اسلام از شبه‌جزیره عربستان بود، اما در پیشرفت و تعالی آن جوامع و ملل مختلف نقش داشتند. به همین دلیل گفته‌شده است؛ زبان آن عربی، فکرش ایرانی، خیالش هندی، بازویش ترکی، اما دل‌وجانش اسلامی و انسانی بود. بنابراین برای احیای تمدن اسلامی اهتمام تمام کشورها و ملت‌های اسلامی لازم است و همه باید درباز شکوفایی آن شرکت فعال داشته باشند. رهبر انقلاب اسلامی به مناسبت‌های مختلف به عوامل، زمینه‌ها و نقش ملت ایران در احیای تمدن اسلامی اشاره‌کرده‌اند که بازخوانی آن‌ها می‌تواند در این زمینه راهگشا باشد. بنابراین مقاله حاضر درصدد واکاوی برخی از عوامل و زمینه‌های احیای تمدن اسلامی و نقش ایران در این زمینه با محوریت سخنرانی‌های رهبر انقلاب اسلامی است.

مقدمه

تمدن اسلامی با بعثت پیامبر شروع شد و با دستاوردهای مختلفی که درزمینهٔ‌های گوناگون به دست آورد، توانست جایگاه والایی به خود اختصاص دهد، اما به‌مرورزمان و باگذشت چندین قرن دچار رکود شد. آنچه تمدن اسلامی را به پیشرفت رساند همان تسامح، تساهل و توجه به تمام جنبه‌های مادی و معنوی بشر بود که به‌مرورزمان رنگ باخت و ضربه بزرگی بر پیکره تمدن اسلامی وارد ساخت. توجه به ابعاد انسانی و الهی زندگانی انسان‌ها در دنیای امروز از جایگاه برجسته‌ای برخوردار نیست و این امر هم ناشی از دیدگاهی است که آن‌ها نسبت به این جهان و انسان دارند. بنابراین نیازهای حقیقی انسان مانند سعادت، امنیت و آرامش روانی و معنوی حلقه‌های مفقود در زندگی انسان‌هایی است که در دنیای امروز به سر می‌برند. اگر از دیدگاه رهبر انقلاب به این موضوع نگاه کنیم این تمدن فقط جنبه ابزاری و سخت‌افزاری دارد (بیانات در دیدار با جوانان خراسان شمالی، ۲۳/۰۷/۱۳۹۱)، بنابراین انسان نیاز به تمدنی دارد که در سایه آن‌همه نیازهای مادی و معنوی او برآورده شود و این تمدن چیزی جز تمدن اسلامی نیست. بنابراین احیای تمدن اسلامی ضرورت می‌یابد. رهبر معظم انقلاب در سخنرانی‌های خود راهکارهایی را برای رسیدن به تمدن نوین اسلامی ارائه داده‌اند که پرداختن به آن‌ها می‌تواند در احیای تمدن اسلامی راهگشا باشد. پژوهش حاضر به بررسی دیدگاه‌های ایشان درزمینهٔ احیای تمدن اسلامی در قالب تمدن نوین اسلامی پرداخته است.

تمدن (civilization)

برای تمدن تعاریف مختلفی ارائه‌شده است به‌عنوان نمونه ازنظر ساموئل هانتینگتون، تمدن بالاترین گروه‌بندی فرهنگ و گسترده‌ترین سطح هویت فرهنگی به شمار می‌آید. (هانتینگتون، ۱۳۷۴، ص۴۷) هنری لوکاس، تمدن را پدیده‌ای به هم تنیده می‌داند که همه رویدادهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و حتی هنر و ادبیات را در برمی‌گیرد. (لوکاس، ۱۳۶۶، ص ۷و۱۶) تاملین معتقد است مقصد تمدن انسانی ایجاد مناسبات انسانی است درواقع می‌توان چنین برداشت کرد که بر اساس نگاه این محقق هرگاه جامعه‌ای شکل گیرد و در آن مناسبات انسانی ایجاد شود و این مناسبات استعداد و قریحۀخدادادی انسان را شکوفا کند می‌توانیم آن‌ها تمدن بنامیم. وی تمدن را چنین توصیف می‌کند: «تمدن حرکت است نه سکون، سفر است نه توقف، هیچ تمدن شناخته‌شده‌ای تاکنون در این سفر به هدفی که تمدن دارد واصل نشده است، اما احتمال دارد معدودی از مردان وزنان برجسته به آن هدف رسیده باشند». (تاملین، ۱۳۸۵،ص ۴۹) ویل دورانت در تعریف تمدن می‌گوید: «تمدن را می‌توان به شکل کلی آن، عبارت از نظمی اجتماعی دانست که درنتیجه وجود آن، خلاقیت فرهنگی امکان‌پذیر می‌شود و جریان پیدا می‌کند. تمدن دارای چهار رکن و عنصر اساسی است که شامل: پیش‌بینی و احتیاط در امور اقتصادی، سازمان سیاسی، سنن‌اخلاقی، و کوشش درراه معرفت و بسط هنر می‌شود». (ویل دورانت، ۱۳۷۰، جلد۱، ص ۳) چنانکه دیدیم برای تمدن معانی مختلفی ذکرشده است ولی اصلی‌ترین معنای آن شهرنشین شدن و اقامت در شهر است. (جان احمدی، ۱۳۸۶، ص‌۲۴) البته رابطه میان شهر و تمدن رابطه جزء و کل است نه ظرف و مظروف بنابراین، اگرچه تمدن (civilization) از مدینه به معنای شهر (civil) ریشه می‌گیرد ولی در اصل شهر معلول تمدن است نه علت آن، یعنی به‌واقع شهر جزء تمدن است (برنال، ۱۳۸۸، ص‌۸۶) به همین دلیل تمدن به مفهوم خو گرفتن بااخلاق و آداب شهریان آمده است. (فرهنگ فارسی معین‌، ۱۳۸۸، ج ۱‌، ص‌۱۱۳۹)

سیر شکل‌گیری تمدن اسلامی

بررسی تاریخ اسلام نشان می‌دهد که فرهنگ و تمدن اسلامی مسیری مضبوط و دقیق دارد و بر پایه منطقی قابل‌درک و بیان شدنی شکل‌گرفته است که در اینجا به‌صورت خلاصه به مراحل شکل‌گیری تمدن اسلامی می‌پردازیم: برای شکل‌گیری تمدن اسلامی ده مرحله ذکرشده است مرحله اول با دعوت پیامبر از مکه آغاز شد. مرحله دوم با تشکیل حکومت اسلامی در یثرب شکل گرفت مرحله سوم گسترش اسلام بود که می‌توان به دو بخش تقسیم کرد، بخش اول، انتشار دین اسلام در جزیره العرب و بخش دوم گسترش آن در جهان متمدن آن روزگار، شامل بین‌النهرین، ایران، روم، مصر، حبشه، هند، ماورالنهر، چین و ماچین، شمال آفریقا و سرانجام جنوب اروپا بود. اوج این مرحله در سده‌های اول و دوم هجری نمایان گردید.

مرحله چهارم مجاور شدن فرهنگ و تمدن نوپای اسلامی با تمدن‌های کهن جهان و کوشش برای شناخت و انتقال آن تمدن‌ها به حوزه تمدن اسلامی است. این نهضت به شکل جدی از سده دوم آغاز و تا سده‌های سوم و چهارم ادامه یافت. این انتقال تمدن از چند طریق انجام شد: یکی از طریق ترجمه که جدی‌ترین شکل انتقال بود، دوم تأسیس کتابخانه‌ها و مدارس و انتقال کتاب‌ها از حوزه‌های تمدنی مجاور به حوزه تمدن اسلامی، و سومین راه از طریق انتقال دانشمندان و به تعبیر امروز «جذب مغزهای متفکر» به مراکز علمی و آموزشی جهان اسلام بود. مرحله پنجم عصر خودجوشی و شکوفایی تمدن اسلامی است که از سده سوم آغاز و تا سده پنجم هجری ادامه یافت. مرحله ششم عصر شکوفایی فرهنگ عمیق اسلامی و ادبیات عرفانی است شکوفایی این مرحله از سده چهارم آغاز و در سده هفتم به اوج خود رسید.

مرحله هفتم عصر هنر و معماری است؛ شاید این سنت منطقی تاریخ است که تا علوم عقلی و تجربی به کمال نرسد و تا معرفت انسان نسبت به هستی و حیات عمیق نشود و تا ادب به کمال خود نرسد هنر متعالی شده خط و نقاشی و معماری متجلی نخواهد شد. شگفت اینکه پس از دو ضربه سهمگین صلیبی‌ها و مغولان و از میان ویرانه‌های به‌جای مانده از آن بلایای خانمان‌برانداز، نهضت هنری – معماری قد برافراشت و مبشر آغاز تجدید حیات اسلام در عصر صفوی – عثمانی- گورکانی بود. ازاین‌رو تصادفی نیست که اوج هنر اسلامی را از سده‌های نهم تا دوازدهم هجری در ایران و عثمانی و هند می‌بینیم.

مرحله هشتم عصر رکود است دو حمله بزرگ و طولانی صلیبی و مغول از مغرب و مشرق جهان اسلام که با آثار و پیامدهایشان – یکی حدود دویست سال و دیگری حدود سیصد سال به درازا کشید – توان و رمق مسلمانان را گرفت و خرابی‌های بسیاری بر جای گذاشت. آنان با قساوت‌ها و بی‌رحمی‌های بی‌سابقه در فرهنگ بالنده اسلامی روح ناامیدی دمیده و با تخریب شهرها، اساس مدنیت مسلمانان را متزلزل کردند. بااینکه اسلام در ذات خود جوهر حرکت، پیشرفت، تحول و تکامل دارد، ولی این دو حمله عظیم، آثاری مخرب بر پیکره تمدن اسلامی بر جای نهاد که سرانجام منجر به پیدایش عصر رکود شد که اوج این مرحله در سده هشتم و نیمه نخست سده نهم هجری است. مرحله نهم را می‌توان خیزش مجدد اسلام نامید. این تمدن بعد از دو قرن رکود توانست دوباره از زیر بار هجوم اقوام ویرانگر قد علم کند و در جهان اسلام در دوران سه دولت یعنی عثمانی در غرب ، صفوی و گورکانی در شرق جهان اسلام دست به نوزایی فرهنگی بزند. در این مقطع این دولت‌ها توانستند قسمت‌هایی از شکوه تمدن مسلمانان را بازسازی کنند. مرحله دهم هجوم استعمار و آغاز دومین دوره رکود است (نک. ولایتی، ۱۳۸۴، پویایی فرهنگ و تمدن اسلامی ، ج۴، ص۱۳-۱۰). در این مقطع نیز استبداد داخلی و استعمار خارجی، عصر جدیدی از رکود و ایستائی را در تمدن مسلمانان ایجاد کرد و موجب شد تا خودباختگی و غرب‌زدگی در اندیشه واراده مسلمانان راه بر هر نوآوری و پویائی فرهنگی و تمدنی در جهان اسلام ببندد و سنّت و فرهنگ غربی به‌عنوان نماد تمدن و مدنیت در باور مسلمانان، آنان را به دنباله‌روی از غرب بکشاند (نک: ولایتی، ۱۳۸۴، فرهنگ و تمدن اسلامی، ص ۲۳-۱۱)

این دنباله‌روی از غرب در جهان اسلام با واکنش‌های متفاوتی مواجه شد، متفکرین و اندیشمندان زیادی دل درگرو جامعه و تمدن ایده‌آل اسلامی داشتند و تلاش‌هایی برای احیاء اندیشه اسلامی انجام دادند کسانی چون محمد عبده و اقبال لاهوری از آن جمله‌اند. ادامه این رویکرد منجر به ایجاد نهضت بازگشت به اسلام و هم‌چنین احیاء تفکر دینی شد، لذا باید گفت این نگاه نو به مختصات جامعه اسلامی، در انقلاب اسلامی ایران و در اندیشه بنیان‌گذار انقلاب و معمار بزرگ جمهوری اسلامی یعنی امام راحل (ره) با تأسیس و استقرار نظام جمهوری اسلامی روند عینی خود را آغاز کرد و در تکاپو برای ایجاد تمدن و جامعه طراز انسان مسلمان است که در آن شکوفائی اقتصادی و توسعه علم و فناوری و رفاه مادی در کنار بهره‌مندی از زندگی سرشار از باور و معنویت پیگیری می‌شود. (نک: پارسانیا‌،۱۳۸۰، ص۳۱۰؛ انسان بر آستان دین، ۱۳۸۰، ص ۱۹۶)

عبارت تمدن سازی نوین که توسط مقام معظم رهبری مطرح‌شده است درواقع همان احیاء تمدن اسلامی است که با پیروزی انقلاب اسلامی نگاه‌ها به آن معطوف گردیده است، یعنی احیاء عزت و کرامت انسان مسلمان در کنار برخورداری از دستاوردهای علمی و تکنولوژیکی که می‌تواند نوید‌بخش ایجاد تمدنی نمونه باشد و تأکید مقام معظم رهبری بر عنصر پیشرفت همه‌جانبه به‌عنوان ماهیت واقعی تمدن نوین اسلامی درواقع به معنای تأکید بر عنصر حرکت و تعالی در همه عرصه‌ها و همه جنبه‌های زندگی مادی و معنوی است. (بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با جوانان خراسان شمالی، ۲۳/۷/۱۳۹۱)

تمدن نوین اسلامی تمدنی است که ضمن پاسخگویی به نیازهای طبیعی و مادی انسان‌ها بعد معنوی و روحی آنان را به سمت کمال و سعادت راهنمایی می‌کند و این ساختار مطلوب که ریشه در برنامه‌های انسان‌ساز اسلامی دارد نه‌تنها بعد مادی و سخت‌افزاری تمدن را نفی نمی‌کند بلکه به آن جهت داده وآنرا از آفاتی که بشر دچار آن شده است مثل پوچ‌گرائی، عدم احساس امنیت، نابرابری و فقدان معنی در زندگی نجات خواهد داد.

تعریف تمدن نوین اسلامی

برای رسیدن به تمدن نوین اسلامی در ابتدا باید بدانیم معنی و مفهوم تمدن نوین اسلامی چیست. ازآنجاکه هدف ما در این پژوهش بررسی دیدگاه رهبر معظم انقلاب در این زمینه است و تمدن نوین اسلامی را رهبر انقلاب در سخنرانی‌های خود مطرح کردند لذا به تعریف تمدن نوین اسلامی از دید ایشان می‌پردازیم ایشان پیشرفت همه‌جانبه را به‌عنوان تمدن نوین اسلامی در نظر گرفته و هدف انقلاب اسلامی و ملت ایران را ایجاد یک تمدن نوین اسلامی می‌دانند. (بیانات در دیدار جوانان استان خراسان شمالى‌۲۳، /۰۷/۱۳۹۱)

البته باید دانست زمانی که کلمه پیشرفت به کار می‌رود نباید توسعه به مفهوم رایج غربی تداعی شود امروز توسعه در اصطلاحات سیاسی و جهانی و بین‌المللی حرف رایجی است غربی‌ها با اجرای یک تاکتیک زیرکانه‌ی تبلیغاتی در طول ساله‌ای متمادی کشورهای جهان را به سه دسته توسعه‌یافته، درحال‌توسعه و توسعه‌نیافته تقسیم کردند در نگاه اول انسان خیال می‌کند کشور توسعه‌یافته آن کشوری است، که از فناوری و دانش پیشرفته‌ای برخوردار است، توسعه‌نیافته و درحال‌توسعه هم به همین نسبت در نظر گرفته می‌شود؛ درحالی‌که این‌گونه نیست. عناوین توسعه‌یافته، درحال‌توسعه و توسعه‌نیافته یک‌بار ارزشی و یک جنبه‌ی ارزش‌گذاری به همراه خود دارد. در حقیقت منظور غرب از کشور توسعه‌یافته، یعنی کشور غربی! با همه‌ی خصوصیات، فرهنگ، آداب، رفتار و جهت‌گیری سیاسی‌اش؛.کشور درحال‌توسعه یعنی کشوری که در حال غربی شدن است؛ کشور توسعه‌نیافته یعنی کشوری که غربی نشده و در حال غربی شدن هم نیست. (بیانات در دیدار استادان و دانشجویان کردستان،‌ ۲۷/۰۲/۱۳۸۸)

درواقع در فرهنگ امروز غربی، تشویق کشورها به توسعه، تشویق کشورها به غربی شدن است! اگرچه در مجموعه‌ی رفتار و کارها و شکل و قواره‌ی کشورهای توسعه‌یافته‌ی غربی، نکات مثبتی وجود دارد ولی مجموعه‌ای از چیزهای ضد ارزش هم در آن وجود دارد. لذا ما مجموعه‌ی غربی شدن، یا توسعه‌یافته‌ی به‌اصطلاح غربی را مطلقاً قبول نمی‌کنیم. پیشرفتی که ما می‌خواهیم چیز دیگری است. درعین‌حال باید در نظر داشت که پیشرفت برای همه‌ی کشورها و همه‌ی جوامع عالم، یک الگو و یک معنای مطلق واحد ندارد. شرایط گوناگون اعم از شرایط تاریخی، جغرافیائی، جغرافیای سیاسی، طبیعی، انسانی و شرایط زمانی و مکانی در ایجاد مدل‌های پیشرفت، اثر می‌گذارد. ممکن است یک مدل پیشرفت برای فلان کشور یک مدل مطلوب باشد؛ عیناً همان مدل برای یک کشور دیگر نامطلوب باشد بنابراین یک مدل واحدی برای پیشرفت وجود ندارد که ما آن را پیدا کنیم، و در کشورمان پیاده کنیم؛ و باید الگوی پیشرفت متناسب با شرایط خودمان پیدا کنیم. (همان)

باید در نظر داشت پیشرفت در منطق اسلام با پیشرفت در تمدن مادی غرب متفاوت است آن‌ها از بعد مادی به پیشرفت نگاه می‌کنند پیشرفت در غرب در درجه اول عبارت‌اند از: پیشرفت در ثروت، علم و فناوری و پیشرفت نظامی. اما در منطق اسلام پیشرفت دارای ابعاد بیشتری است و عبارت‌اند از پیشرفت در علم، اخلاق، عدالت، رفاه عمومى، اقتصاد، عزت و اعتبار بین‌المللى، استقلال سیاسى و در کنار این‌ها پیشرفت در جنبه‌ی معنوی الهی یعنی عبودیت و تقرب به خداى متعال، و هدف نهایی ما تقرب به خداست. بنابراین پیشرفت در اسلام دارای دو بعد مادی و معنوی است و دنیا و آخرت در نظر گرفته‌شده است و هدف اصلی از پیشرفت در اسلام رسیدن به خداست.

موانع دررسیدن به تمدن نوین اسلامی

تمدن نوین اسلامی به معنای پیشرفت همه‌جانبه است حال باید دید منظور از پیشرفت همه‌جانبه چیست پیشرفت همه‌جانبه یعنی به هر دو بعد مادی و معنوی انسان توجه شود و دنیا و آخرت باهم در نظر گرفته شود در احادیث آمده است («اعمال لِدُنْیَاکَ کَأَنَّکَ تَعِیشُ أَبَداً وَ اعْمَلْ لآِخِرَتِکَ کَأَنَّکَ تَمُوتُ غَداً
چنان براى زندگى دنیا تلاش کن که گویا تا ابد زنده هستى و براى آخرت خویش آنچنان کار کن که گویى فردا از دنیا خواهى رفت. شیخ صدوق،۱۳۶۳، ج ۳، ص ۱۵۶) یعنی دنیا را برای آخرت نباید ترک کرد، همچنان که آخرت را نباید فدای دنیا کرد. و برای هر دو نهایت تلاش را انجام داد. در راه رسیدن به این هدف هموار امکان انحراف وجود دارد. در یک دسته بندی آسیب‌های موجود دررسیدن به تمدن نوین اسلامی را به دودسته می‌توان تقسیم کرد. یکی بی‌توجهی به مسائل اخروی و دیگری بی‌توجهی به مسائل دنیوی است در توضیح آن باید گفت اینکه کسانى دنیا را اصل بدانند و آخرت را فراموش کنند؛ یعنى همۀ تلاش جامعه و برنامه‌ریزان و سیاست‌گذاران و حکومت، براى این باشد که زندگى مردم را ازلحاظ دنیایی آباد کنند. ولی به بعد معنوی توجهی نشود. از طرفی اقبال به مسائل اخروى و دینى، و بى‌توجهى به مواهب عالم حیات و استعدادهایی که خداى متعال در این عالم قرار داده است؛ و غفلت از دنیا هم یکى از انحراف‌هاست. بنابراین تعادل دنیا و آخرت و نگاه به دنیا و آخرت هم در برنامه‌ریزى، هم در عمل شخصى و هم در اداره‌ى کشور لازم است (بیانات در دیدار استادان و دانشجویان کردستان‌، ۱۳۸۸/۰۲/۲۷). یعنی درراه رسیدن به تمدن نوین اسلامی هر دو بعد دنیوی و معنوی باید موردتوجه قرار گیرد و بی‌توجهی به هرکدام از آن‌ها انحراف است.

عرصه‌های پیشرفت

تمدن نوین اسلامی به معنای پیشرفت همه‌جانبه معنی شد بنابراین برای رسیدن به این پیشرفت باید عرصه‌های آن را شناخت رهبر انقلاب چهار عرصه اساسی برای پیشرفت و رسیدن به تمدن نوین اسلامی بیان کرده‌اند که عبارت‌اند از:

۱- عرصه فکر

۲- عرصه علم

۳- عرصه زندگی

۴- عرصه معنویت (بیانات در نخستین نشست اندیشه‌های راهبردی، ۱۰/۰۹/۱۳۸۹)

۱- عرصه فکر

تفکر در معنای دقیق ویژگی اساسی انسان است و در فرایند تعلیم و تربیت جایگاه ویژه‌ای دارد و مربیان بزرگ، چه درگذشته و چه در قرن حاضر، تفکر را محور اساسی تعلیم و تربیت تلقی می‌کنند. ازجمله سقراط در مکالمات خود که به‌وسیله افلاطون تحریر شده است آیین اندیشیدن یا تفکر را محور مباحثه‌های خود قرار داده است و جان دیویی مربی بزرگ قرن بیستم در کتاب ما چگونه فکر می‌کنیم که در سال ۱۹۱۰ منتشر شد، تفکر را پایه و اساس تعلیم و تربیت تلقی کرده است. (شریعتمداری، ص ۴)

اسلام دینی است که به تفکر اهمیت فراوانی داده است اسلام دینی است که آغاز آن با تأکید بر تعقل و اندیشیدن بوده است. در قرآن آیات فراوانی انسان را به اندیشیدن فراخوانده است. رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند: «شما ببینید در قرآن چقدر «لقوم یتفکّرون»، «لقوم یعقلون»، «أفلا یعقلون»، «أفلا یتدبّرون» داریم» (بیانات در نخستین نشست اندیشه‌های راهبردی، ۱۳۸۹/۰۹/۱۰).

قرآن با طرح مسائل عمیق، موجب تحولی عظیم در آن روزگار (طلوع اسلام) شد چرا که به یکباره سطح فکری اعراب جاهلیت را در زمانی کوتاه چنان متحول کرد که پیدایش فرهنگ تازه اسلامی و عظمت و کمال آن در حد اعجاز بود و از این حیث می توان آن را معجزۀ اسلامی همانند معجزۀ یونانی قلمداد کرد (زرین کوب، ۱۳۹۱، ص ۳۴). تمثیل ها و سوگندهای قرآن نظیر قسم به ستارگان، آفتاب، شب، روز، فجر، آفرینش و صورتگری در رحم، خلقت شتر، زندگانی مورچگان و زنبوران عسل» (محمد رضا حکیمی، ۱۳۶۸ ص ۵) مردم را به فرا گرفتن از جنبه‌های سطحی و ظاهری زندگی تشویق می‌کرد و همین عامل موجب ایجاد مباحثات و مجادلات مختلف میان مسلمین در بسیاری از زمینه ها شد که خود پیشرفت مباحث تفسیری و استدلالی را در پی داشت سوال از صفات خدا، نوع فعل خدا در عالم، جبر و تفویض و اختیار، کیفیت روح و بقای آن، فلسفۀ سیاسی و اصل رهبری و امامت، رویش مجدد و زنده شدن مردگان، تجسم اعمال، روز بزرگ، ابدیت و بقا، احکام شرع، تربیت نفس و اخلاق دینی و مسائل دیگر (حکیمی، ۱۳۶۸، ص ۵) موجب رشد و شکوفایی بسیاری از علوم شد که بیشتر وابسته به قرآن بودند و این علوم، خود بعدها منشا تولد و زایش علوم دیگری شدند. به نوعی می توان گفت دعوت به تفکر و پیشرفت در آن، زمینه را برای پیشرفت علم فراهم کرد.

رهبر معظم انقلاب نیز با درک این موضوع پیشرفت در این عرصه را مهم دانسته و معتقدند که که خط و جهت تلاشهاى علمى و اقتصادى و اجتماعى و سیاسى جوامع را اندیشه و تفکر ترسیم می‌کند. همچنان که تحول در علم و پیشرفت در علم داریم، پیشرفت در فکر هم باید پیدا کنیم. (بیانات در دیدار شرکت‌کنندگان در ششمین همایش ملی نخبگان جوان، ۱۲/۰۷/۱۳۹۱)

۲-‌عرصه علم

شاید در تاریخ، هیچ دینی به اندازه دین اسلام به تشویق و حمایت از علم و دانش و عالمان و دانشمندان نپرداخته باشد از بسیاری از آیات کتاب الهی و احادیث معصومان این نکته به خوبی روشن می‌گردد. پیامبر (ص) مردم را به کسب دانش و طلب آگاهی فرا می‌خواند و این کار را محترم می‌شمرد از این جهت با اغلب مصلحان دینی تفاوت نمایانی داشت. (حلبی، ۱۳۶۵، ص ۲۵)

قرآن مکرر مردم را به فکر و تدبر در احوال کائنات و به تامل در اسرارآیات دعوت کرده است و مکرر به برتری اهل علم و درجات آن‌ها اشاره نموده است. (زرین کوب، ۱۳۹۱، ص ۲۶) کلمه علم به جز مشتقات آن حدود هشتاد بار در قرآن کریم در مواضع مختلف به کار رفته است. (ولایتی، ۱۳۸۴، ص ۲۵) از جمله می توان به این آیات اشاره کرد «یرفع الله الذین آمنوا منکم و الذین اوتوا العلم درجات» (مجادله: ۱۱)، قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون” (زمر: ۹)، انما یخشی الله من عباده العلماء «(فاطر: ۲۸).

پیامبر (ص) علاوه بر سخن در عمل نیز مسلمین را به آموختن تشویق می‌کرد چنانکه بعد از جنگ بدر هر کس از اسیران که فدیه نمی‌توانست بپردازد در صورتیکه به ده تن از اطفال مدینه خط و سواد می‌آموخت آزادی می‌یافت. (زرین کوب، ۱۳۹۱، ص ۲۶) ابن سعد در طبقات این مورد را بیان کرده و می‌گوید: «رسول خدا (ص) در روز بدر هفتاد اسیر از مشرکان گرفت و از آن‌ها به اندازه توانایی شان فدیه می‌گرفتند. مردم مکه می نوشتند و مردم مدینه نوشتن نمی‌دانستند؛ هر اسیری که مال نداشت ده کودک از کودکان مدینه به او می‌سپردند تا بدیشان نوشتن بیاموزد و چون کودکان نوشتن فرا می‌گرفتند و ورزیده می‌شدند، همین کار فدیه او بود و آزاد می‌شد. زید بن ثابت از کسانی بود که به همین ترتیب نوشتن آموخت.» (کاتب واقدی، ۱۳۷۴، ج‌۲، ص ۱۹).

ثمرۀ تحریص و تاکید اسلام در این مقوله، چند قرن ایستادن بر بلندای علم و دانش و پرکردن سفره های بشریت از فواید علوم دانشمندان امت اسلام بود که نه تنها مسلمانان بلکه اندیشمندان شرق و غرب نیز بر این برتری خارق العاده اذعان دارند. (روشنای علم: مروری بر بیانات حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب پیرامون دانش و تولید علم، ۱۳۹۱، مقدمه) در حقیقت تمدن اسلامى به برکت حرکت علمى که از روز اول در اسلام شروع شد، به‌ وجود آمد. هنوز دو قرن به‌ طور کامل از طلوع اسلام نگذشته بود که حرکت علمى جهش‌وار اسلامى -آن هم در آن محیط -به‌وجود آمد؛ اگر بخواهیم آن حرکت علمى را با امروز مقایسه کنیم، باید قطب‌هاى علمى امروز دنیا را در نظر بگیریم، بعد کشورى را فرض کنیم که در نقطه‌ى دوردستى از دنیا که دور از هر گونه مدنیتى است قرار دارد؛ این کشور وارد میدان تمدن مى‌شود و به فاصله‌ى مثلاً صد یا صدوپنجاه سال، از لحاظ علمى بر همۀ آن تمدنها فائق مى‌آید؛ این یک حرکت معجزآساست؛ اصلاً قابل تصور نیست. این برتری به این دلیل بود ‌که اسلام به علم، فراگیرى آن و تعلیم دادن علم و زندگى عالمانه، تحریص داشت. (بیانات در دیدار جمعی از نخبگان علمی، ۰۵/۰۷/۱۳۸۳).

با در نظر گرفتن این نقش مهم علم رهبر معظم انقلاب نیز پیشرفت در این عرصه را مهم دانسته و می فرمایند: علم پایه پیشرفت همه جانیه یک کشور است، علم اقتدار است هر کس این اقتدار را داشته باشد، می‌تواند به همۀ مقاصد خود دست پیدا کند. (خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۱۴/۱۱/۱۳۹۰) البته ایشان اهمیت این عرصه را کمتر از عرصه فکر می‌دانند و در این زمینه می فرمایند: «این عرصه که اهمیتش کمتر از عرصه اول است محصول فکر می‌باشد. (بیانات در نخستین نشست اندیشه‌های راهبردی، ۱۰/۰۹/۱۳۸۹)

با توجه به اهمیتی که علم در اقتدار یک کشور دارد لازم است که به این موضوعات بپردازیم که مفهوم تولید علم چیست؟ چه می‌توان کرد که در علم سبقت بگیریم، آیا امکان سبقت در علم وجود دارد؟ چگونه می‌توان از کسانی که در مسائل علمی بسیار جلوتر از ما هستند پیشی گرفت؟ آیا برای سبقت در این راه باید از همان مسیری برویم که آن‌ها رفته‌اند؟

۲-۱- مفهوم تولید علم

ایشان تولید علم را به معنای شکستن خط مرز دانش و فتح کردن آفاق جدید، اضافه کردن بر فناوری موجود دنیا و اختراع صد در صد ایرانی دانسته و فرموده‌اند تولید علم فقط معنایش این نیست که علم دیگران را یاد بگیریم. ما باید به فناورى جهشى دست پیدا کنیم؛ ما باید بتوانیم بر فناورى‌هاى موجود دنیا بیفزاییم؛ ما باید بتوانیم اختراع صددرصد ایرانى را در بازارهاى دنیا مطرح کنیم. (بیانات در دیدار جمعی از مهندسان، ۰۵/۱۲/۱۳۸۳). ایشان در جایی دیگر با مثالی این مفهوم را توضیح داده و می‌فرمایند: «زمانی شما هواپیمایی را که دیگران اختراع کرده‌اند بدون کمک دیگران در داخل کشور می‌سازید این از خرید هواپیمای ساخته شده بهتر است اما زمانی شما وسیله‌ای در سطح هواپیما در کشورتان تولید می‌کنید این همان چیزی است که ما لازم داریم ما باید بر ثروت علمی بشر بیفزاییم» (بیانات در دیدار مسؤولان و کارگزاران نظام جمهورى اسلامى، ۲۹/۰۳/۱۳۸۵).

۲-۲- راههایی برای پیشرفت در علم

ازنظر ایشان امکان سبقت گرفتن در مسائل علمی وجود دارد و در بیانات خود به راه‌حلهایی اشاره کرده‌اند که با کمک آن‌ها می‌توان به این مهم رسید از جمله این راه‌حل‌ها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

۲-۲-۱- پیدا کردن راههای میانبر

یکی از راههای سبقت گرفتن در علم پیدا کردن راههای میانبر است کسی نمی‌تواند این قضیه را انکار کند که برای ساخت یک وسیله یا حل مشکل می‌توان راههای مختلفی پیدا کرد چنانکه به‌مرورزمان این مسئله به اثبات رسیده است؛ مثلا هم اکنون وسایل حمل و نقلی ساخته می‌شود که با روشی متفاوت از روشهای گذشته قادر به حرکت و تامین انرژی است فناوری نانو که اکنون برای همگان شناخته شده است تا چندین سال پیش قابل تصور نبود پس برای جبران عقب ماندگی می توان راههای نرفته را پیدا کرد. ایشان در سخنان خود اشاره به عقب ماندگی ایران از لحاظ علمی کرده و می‌فرمایند: واقعیت این است که ما دویست سال از علم دنیا عقب مانده‌ایم (بیانات در دیدار جمعی از جوانان استان همدان ۱۷/۰۴/۱۳۸۳) اگربخواهیم عیناً همان خطى را که دیگران رفتند دنبال بکنیم، دائماً و تا ابدالدهر از آن‌ها عقب خواهیم ماند. (بیانات در دیدار رئیس جمهور و اعضاى هیأت دولت ۰۴/۰۶/۱۳۸۶).

چون آن کسى که با فاصله زیاد در جلو حرکت مى‌کند با استفاده از ابزارهایى که روزبه‌روز پیشرفته‌تر مى‌شود، حرکتش سرعت پیدا کرده، مرتّب فاصله‌اش بیشتر مى‌شود (بیانات در دیدار جمعی از اساتید دانشگاه‌ها، ۲۲/۰۸/۱۳۸۱). از طرفی معناى رسیدن به مرزهاى دانش این نیست که راهى را که اروپایى‌ها در طول دویست سال رفته‌اند، ما هم همان مسیر را در طول همین زمان طی کنیم و به آن‌ جایى که امروز رسیده‌اند برسیم (بیانات در دیدار جمعی از جوانان استان همدان، ۱۷/۰۴/۱۳۸۳). البته در این شکی نیست که برداشتن قدمهاى جدید، مستلزم پیمودن راههاى رفته و طى‌شده‌ى به وسیله‌ى دیگران است.

اما هیچ ‌وقت نباید ذهن را از کاوش و جستجو براى یافتن راههاى میانبر محروم و ممنوع کرد. (بیانات در دیدار اساتید و اعضاى هیأت علمى دانشگاه‌ها، ۱۳/۰۷/۱۳۸۵) آفرینشِ الهى راههاى تو در توى عجیب و غریبى دارد؛ آن‌ها را باید کشف کرد. همۀ این پیشرفتهاى علمى، کشف راههاى میانبر است. (بیانات در دیدار رئیس جمهور و اعضاى هیأت دولت ۰۴/۰۶/۱۳۸۶) ما می‌خواهیم راههاى کشف نشده را کشف کنیم. در زمینه‌ى علم و فناورى، آن کارى را که ذهن بشر به آن دست نیافته است، آن را وجهه‌ى همت قرار داده و دنبال بکنید؛ اینگونه می توان خط مقدم علم را شکست و یک قدم به جلو برداشت. (بیانات در دیدار اساتید و اعضاى هیأت علمى دانشگاه‌ها، ۱۳/۰۷/۱۳۸۵)

۲-۲-۲- داشتن شجاعت علمی و نوآوری درزمینهٔ علمی

از آنجا که دانشگاهها نقش مهمی در تولید علم دارند ایشان در این زمینه اساتید دانشگاه را مورد خطاب قراد داده و گفته‌اند: یکی از مشکلات در گذشته این بود که درزمینهٔ های علمی چشم بسته و تقلیدی به غرب نگاه می کردیم درست است که غربیها حداقل دو قرن، دو قرن و نیم از ما در حرکت علمى جلوتر بودند و به مناطق خیلى عجیب و باورنکردنى‌اى هم رسیدند؛ آنچه که اساتید ما براى پیشرفت علم، وجهه‌ى همت خودشان باید قرار بدهند، داشتن «شجاعت علمى» در همه‌ى بخشها؛ اعم از علوم انسانى، علوم تجربى، علوم پایه و بخشهاى نزدیک به عمل و فناورى، است شجاعت علمی یعنی دنبال کردن نظریه، تولید و خلق آن، نقد نظریه، چشم‌بسته و تقلیدى کار نکردن است. (همان).

۲-۲– اعتماد به نفس شخصی و ملی

ازنظر ایشان داشتن اعتماد به نفس شخصی و ملی برای یک استاد دانشگاه ضرورت دارد. اعتماد به نفس شخصی یعنی اینکه شخصا اعتماد به نفس داشته کار علمی بکند و به آن کار علمی تکیه کرده و افتخار کند اعتماد به نفس ملی یعنی به قابلیتها و تواناییهای این ملت اعتماد داشته باشد اگر این موارد در یک استاد وجود داشته باشد در محیط درس به دانشجو منتقل خواهد شد. (همان)

۲-۲-۴- پرکاری

ایشان در این زمینه می‌فرمایند: «ما یک مقدارى از ناحیه‌ى کم‌کاریهایمان و تنبلیهایمان – در بخشها و سطوح مختلف – ضربه خوردیم. باید کار کرد و از کار نباید خسته شد» (همان) بنابراین نوآورى و ابتکار، شجاعت علمى، اعتماد به نفس شخصى و ملى و کارِ متراکم و انبوه، علاج کارِ پیشرفت علمى ماست. مخاطب این هم اساتید دانشگاهند. (همان)

۲-۲-۵- هدفدار کردن تحقیق با توجه به نیاز کشور

برای رسیدن به این هدف در ابتدا باید نیازهای کشور را بشناسیم یعنى ببینیم واقعاً کشور به چه احتیاج دارد و پژوهشها را در جهت نیازهاى کشور قرار بدهیم، لازمه‌ این امر داشتن بانک اطلاعاتی است؛ که به وسیله آن‌همه بتوانند بدانند چه لازم است، چه انجام شده است و براى تکمیل یک پژوهش چه لازم است تا بتواند این قطعات گوناگون در کنار هم جمع بشود. نکته دیگر اینکه نظام اعطاى امتیازات علمى و آیین‌نامه‌هایى که در این زمینه هست، باید با همین مطلب که کدام تحقیق منطبق با نیاز کشور است و کدام تحقیق تکمیل‌کنندۀ یک زنجیرۀ تحقیق و پژوهش است تطبیق کند. ما گاهى در زمینه‌هایى یک زنجیره‌اى داریم.

حلقه‌هاى وسطِ این زنجیره مفقود است. تأمین این حلقه‌ها خیلى اهمیت خواهد داشت وگرنه صرف اینکه مثلاً یک مقاله در یک مجلۀ آى. اس.آى منتشر کرده یا چه تعداد مقاله منتشر کرده، کافى نیست؛ یعنى محقق و پژوهشگر ما نباید براى کسب رتبۀ علمى به دنبال این باشد که مقاله‌اى را تهیه و تولید کند که براى کشور هیچ فایده‌اى ندارد و هیچ خلأیى از خلأهاى پژوهشى کشور را پر نمی‌کند (همان)

۲-۲-۶- تقویت روحیه ایمان و عنصر ایثار

ما باید روحیه ایمان و عنصر ایثار و فداکارى را در درجه اوّل در خودمان و سپس در مردم تقویت کنیم… چرا که بخش مهمی از قدرت ملی ما همین روحیه ایثار بود که در جنگ به صورت شهادت‌طلبى ظاهر شد در میدانى هم که امروز در مقابل خود داریم – که یقیناً از میدان جنگ پیچیده‌تر و دشوارتر است – باید نیروى ایثار و فداکارى که همه معادلات را به هم مى‌ریزد، مطرح شود. اگر ما بتوانیم این را در خودمان تقویت کنیم، همه معادلات قدرت در دنیا به سود ما به هم خواهد ریخت.( بیانات در دیدار کارگزاران نظام، ۱۵/۰۵/۱۳۸۲)

۲-۳- شناسیایی آسیبهای موجود درزمینهٔ تولید علم

برای پیشرفت علم و رسیدن به هدفهای مورد نظر آسیبهایی در جامعه علمی وجود دارد که باید به آن‌ها توجه کرد و درصدد رفع آن‌ها برآمد در اینجا به تعداد از آسیبهایی که ایشان مطرح کرده اند می‌پردازیم:

۲-۳-۱-گسترش روحیه مدرک‌ گرایی در دانشگاه

ایشان در بیانات خود فرموده‌اند علم آموزی یک فرهنگ است و چنانکه به مسائل فرهنگی در دانشگاه توجه شود دانشجوعاشق و راغب به علم شده و دنبال علم و تحقیق می‌رود و صرفا دنبال مدرک نیست و استاد هم از حالت ادای تکلیف در کلاس خارج می‌شود. (بیانات در دیدار وزیر علوم و استادان دانشگاه تهران‌‌)

۲-۳-۲- دوری از فرهنگ تعمق و تحقیق در نظام آموزشی و تأکید بر حفظ محورى

نظام آموزشى باید به گونه‌ای طراحى بشود که جوان ما به تحقیق، طلبگارى در تعمیق علم و دانش علاقه‌مند بشود. حفظ محورى، غلط است… باید فکر کرد؛ باید افراد برگزیده و شاخص بنشینند نظامى را طراحى کنند که جوان ما میل به پژوهش، تعمق و تحقیق پیدا کند. (بیانات در دیدار نخبگان علمى و اساتید دانشگاه‌ها، ۰۳/۰۷/۱۳۸۷)

۲-۳-۳- دور شدن جوانان دانشجو از فرهنگ خطرپذیری

خطرپذیرى می تواند جامعه را موفق کند. در همه‌ی میدانهای مادی و معنوی که انسان موفقیتی مشاهده می کند، این جرئت و گستاخی و نترسیدن از احتمال موفق نشدن، عامل بسیار مهمی است که ما را پیش می‌برد ترس از اینکه شاید نشود، خیلى چیز بدى است. گاهى اوقات تصورات انسان، آینده‌اى را براى انسان تصویر می‌کند که بکلى او را مأیوس می کند؛ سوالاتی مانند اینکه اگر وارد دانشگاه شدیم، اگر درس خواندیم، اگراین تحقیق را کردیم، اگر وارد رشته‌ى تحقیق و پژوهش شدیم، آیا قبول می شود؟ آیا دست ما را به جایى بند می‌کنند؟ آیا نمی‌کنند؟ باید وارد شوید! به قول شاعر عرب می‌گوید: «شر من الشر خوف منه عن یقعى»؛ ترس از بلا، از بلا بدتراست. (بیانات در دیدار نخبگان جوان، ۱۳۸۵/۰۶/۲۵)

بعد از دانستن مفهوم تولید علم و شناخت آسیبها و روشهای سبقت گرفتن در علم لازم است درباره یکی از شروط لازم برای رشد علم و اندیشه بحث شود این شرط، آزاد اندیشی است و در دوره طلایی تمدن اسلامی هم نقش عمده ای در گسترش علم ایفا کرده است. در گفتگوهای مختلف از این کلمه برداشتهای متفاوتی شده و چه بسا این برداشتها خطا بوده است و همین سبب شده که این مفهوم به درستی اجرا نشود . سعی ما بر این است که به مفهوم آزاد اندیشی از دیدگاه رهبرمعظم انقلاب پرداخته شود و اینکه آزاد اندیشی در جامعه ما چه وضعیتی دارد و در این زمینه چه کارهایی می‌توان کرد.

۲-۴- آزاد اندیشی

به فرموده ایشان آزاد اندیشی شرط لازم برای رشد فرهنگ و علم است ایشان در این زمینه می‌فرمایند‌: اگر بخواهیم در زمینه گسترش و توسعه واقعىِ فرهنگ و اندیشه و علم حقیقتاً کار کنیم، احتیاج داریم به این‌که از مواهب خدادادى و در درجه اوّل آزاداندیشى استفاده کنیم» (بیانات در دیدار جمعی از اعضاى انجمن قلم،‌ ۰۸/۱۱/۱۳۸۱)

الف- معنای آزاد اندیشی چیست؟

فهمیدن معنای تحجر به فهم مفهوم آزاد اندیشی کمک خواهد کرد تحجر معانی متعددی دارد که از آن جمله می توان به ایستایی، تحول ناپذیری، جمود و برنتابیدن فرهنگ و ارزشهای حقیقی و متعالی اشاره کرد. تحجر در حوزه اندیشه و تفکر رخ می‌دهد و اگر درزمینهٔ گرایش و رفتار ظاهر شود، جمود نام دارد. در مفاهیم قرآنی نیز از تحجر به‌عنوان مرحله یا مانعی برای شناخت حقیقت یاد شده است: «ثم قست قلوبکم من بعد ذلک فهی کالحجاره او اشد قسوه» (بقره:۷۴). از دید قرآن کریم این دسته افراد آنهایی هستند که از حوزه اندیشه و تفکر فاصله گرفته، هدایت ناپذیر شده‌اند پس تحجر علت عدم پذیرش حق و گرایش به کمال و سعادت واقعی است و متعاقبا مانعی جدی در شکوفایی اندیشه دینی و ایجاد تعامل مثبت نظری و عملی با حقیقت، معرفت، حکمت، حکومت، مدیریت و سیاست و حتی تقدیر معشیت است و متحجران از اسلام جز آموزه های بسته، رسوب یافته و انعطاف ناپذیر در برخورد با اقتضائات زمان و مکان و تغییر موضوع و محمولها ندارند و هرگز پذیرای فقر اندیشه و عمل خویش، و باز شناسی و باز نگری فکر و فعل به اصطلاح، اسلامی خود نیستند و همواره راکد و تحول ناپذیرند. پس یک انسان متحجر پیله سخت و نفوذ ناپذیر فکری به دور خویش می تند و به هیچ وجه حاضر به تغییر افکار و عقاید خود نیست (رودگر، محمدجواد، ۱۳۸۲، ۵۰-۴۹)

پس به طور خلاصه می‌توان گفت: «معناى تحجر این است که از هر آنچه که به‌صورت یک باور در ذهن انسان واردشده، بدون این‌که پایه‌هاى استدلالى و استناد مستحکمى داشته باشد، بى دلیل ومتعصّبانه دفاع کردن» (بیانات در دیدار جمعی از اعضاى انجمن قلم،‌ ۰۸/۱۱/۱۳۸۱)

در عین حال باید توجه داشت که در بیان مفهوم آزاد اندیشی همان گونه که تحجر جایی ندارد بی‌بند و باری نیز جایگاهی نخواهد داشت رهبر معظم انقلاب با ذکر مثالی تفاوت آزاد اندیشی و بی بند و باری را به وضوح بیان می‌دارند آنجا که می‌فرمایند: «آزاداندیشى غیر از بى‌بندوبارى است. آزاداندیشى یک حرف و بى‌بندوبارى یک حرف دیگر است. آزاداندیشى این است که شما در حرکت به سمت سرزمینهاى ناشناخته، معارفخودتان را آزاد کنید، بروید، نیروها و انرژیهایتان رابه‌کار بیندازید و حرکت کنید؛ اما معناى بى‌بندوبارى این است که در حرکت به سمت قله یک کوه، اصلاً اهمیت ندهید که از کدام راه بروید. نتیجه این مى‌شود که از راهى مى‌روید و به نقطه‌اى مى‌رسید که نه راه پیش دارید و نه راه پس و فقط راه سقوط دارید! » (همان)

با ذکر این مقدمات مفهوم آزاد اندیشی را بهتر می توان درک کرد ایشان می فرمایند: آزاداندیشى یعنى آزادانه فکر کردن؛ آزادانه تصمیم گرفتن؛ ترجمه‌اى، تقلیدى و بر اثر تلقین دنبال بلندگوهاى تبلیغاتى غرب حرکت نکردن. (بیانات در دیدار جمعى از اعضاى تشکّلها و کانونها و نشریات و هیأت‌هاى مذهبى‌ و شمارى از نخبگان دانشجویى، ‌۱۵/۰۸/۱۳۸۲) از طرفی در جایی دیگر می‌فرمایند: «آنى که کمک می‌کند به پیشرفت کشور، آزادى واقعىِ فکرهاست؛ یعنى آزادانه فکر کردن، آزادانه مطرح کردن، از هیاهو و جنجال نترسیدن، به تشویق و تحریض این و آن هم نگاه نکردن» (بیانات در دیدار جمعى از نخبگان علمى کشور، ۰۶/۰۸/۱۳۸۸)

ب- وضعیت آزاد اندیشی در جامعه

ایشان درزمینهٔ وضعیت آزاد اندیشی در جامعه ما می‌فرمایند: آزاداندیشى در جامعه ما یک شعار مظلوم است. (بیانات در دیدار جمعی از اعضاى انجمن قلم،‌ ۰۸/۱۱/۱۳۸۱) دو گروه در جامعه ما به آزاد اندیشی ظلم کردند گروهی که آزاد‌اندیشی را برابر با شکستن بنیانهای اصیل می‌پندارند و از آنجا که به این بنیانها دلبسته‌اند می ترسند و به پایه‌هایی چسبیدند که باید روی آن پایه ها نوآوری می‌شد. گروه دوم فکر می‌کنند که با آزاداندیشی باید این بنیانهای اصیل شکسته شود، آن‌ها به نام آزاداندیشی مرزهای فضیلت و حقیقت را لگد کوب کرده و همه اصول مقدس حقیقی را نادیده گرفته یا تحقیر و مسخره کردند. از آنجا که آزاد اندیشی شرط لازم برای رشد فرهنگ و علم است. درزمینهٔ ایجاد آن باید دانست که آزاد اندیشی محیط خاصی دارد باید به ایجاد محیط آزاد اندیشی پرداخت، ادب استفاده از آزادی را آموخت و یاد داد و در ضمن باز گذاشتن راه آزاد اندیشی، آن را مدیریت نمود. (همان) و باید در نظر داشت بهترین راه برای علاج‌ بیماری‌ها و هتاکی‌ها و مهار هرج‌ و مرج‌فرهنگی‌ این است که آزادی‌ بیان‌ در چارچوب‌ قانون‌ و تولید نظریه‌ درچارچوب‌ اسلام‌، حمایت‌ و نهادینه‌ شود. (پاسخ به نامه جمعى از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه در مورد کرسی‌های نظریه‌پردازی،۱۶/۱۱/۱۳۸۱)

۳- عرصه زندگی

یکى از ابعاد پیشرفت با مفهوم اسلامى سبک زندگى کردن است، ما چه از بعد معنوی به این موضوع نگاه کنیم و چه به معنویت اعتقاد نداشته باشیم براى زندگى راحت، زندگى برخوردار از امنیت روانى و اخلاقى، باز پرداختن به سبک زندگى مهم است. سبک زندگی بخش حقیقی تمدن نوین اسلامی است مسائلی مانند مسئله‌ی خانواده، سبک ازدواج، نوع مسکن، نوع لباس، الگوی مصرف، نوع خوراک، نوع آشپزی، تفریحات، مسئله‌ی خط، مسئله‌ی زبان، مسئله‌ی کسب و کار، رفتار ما در محل کار، رفتار ما در دانشگاه و … که متن زندگی ما را تشکیل می دهد در این مقوله جا دارد. (بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با جوانان خراسان شمالی،۲۳/۷/۱۳۹۱)

۴- عرصه معنوی

عرصۀ چهارم در پیشرفت از همه چهار عرصه دیگر مهم است و روح همه آنهاست. معنویت با علم، سیاست، آزادی و عرصه های دیگر هیچ منافاتی ندارد. می توان با معنویت قله‌هاى علم را صاحب شد و فتح کرد، دنیای امروز دنیای جنگلی است. دنیایی که در آن علم و تمدن و ثروت با معنویت همراه باشد دنیای انسانی خواهد بود. دنیایی خواهد شد که شایسته زندگی انسانی است (بیانات در نخستین نشست اندیشه‌های راهبردی ۱۰/۰۹/۱۳۸۹). ایشان در بیاناتشان به پاره ای از مصادیق معنویت اشاره کرده‌اند که بدین شرح است اینکه کسی اهل اخلاص باشد کار را برای خدا انجام دهد هر کاری را که احساس می‌کند تکلیف الهی است انجام دهد به خدا توکل کند. از او استمداد و یاری بطلبد. به این عقیده داشته باشد که عالم محضر خداست و ما همواره در محضر خدا هستیم.

از طرفی بخش مهمی از معنویت در اسلام اخلاق است که شامل، دورى از گناه، دورى از تهمت، دورى از سوءظن، دورى از غیبت، دورى از بددلى، دورى از جداسازى دلها از یکدیگر، دچار غرور نشدن خود را برتر از دیگران ندانستن می‌باشد. (بیانات در بیست و دومین سالگرد امام خمینی (ره)، ۱۴/۰۳/۱۳۹۰)

نتیجه

احیای تمدن اسلامی امری است که توجه تمام ملت های اسلامی را می طلبد. در این بین انقلاب اسلامی به‌عنوان الگویی برای بازشکوفایی تمدن اسلامی می تواند راهنما و راه‌گشاه باشد. از آنجا که تمدن نوین اسلام به معنای پیشرفت همه جانبه است بنابراین باید در عرصه های مختلف پیشرفت صورت بگیرد تا هر چه زودتر به مقصد برسیم. در این بین رهبر معظم انقلاب برای رسیدن به تمدن نوین اسلامی توجه به چهار عرصۀ فکر، علم، زندگی، معنویت ضروری دانسته اند که هر کدام از این عرصه ها ازجایگاه و اهمیت خاصی برخوردارند. در هر کدام از این چهار عرصه ابتدا باید وضعیت موجود را بررسی، آسیب ها و ضعف های موجود را شناسایی کرد تا در دام تکرار و تقلید گرفتار نشویم. سپس وضعیت مطلوب را در نظر گرفت و برای رسیدن به آن برنامه ریزی کرد. نیز نباید از این نکته غافل شد که که برای رسیدن به جایگاه مورد نظر و بازشکوفایی تمدن اسلامی برنامه‌ای منظم و طولانی مدت همراه با رفع نکات ضعف، همکاری همه سازمانها، نهادها، مردم و فرهنگ سازی نیاز است و همگان باید اهمیت این موضوع را درک کنند که این راه راهی نیست که یک شبه و بدون فراهم آوردن مقدمات طی شود. عمل به این امور و همکاری همه جانبه سبب پیشرفت جوامع اسلامی می‌گردد که در نهایت به تمدن نوین اسلامی ختم می شود.